مقدّمۀ پرفسور صدیقی
به نام آن که هستی نام از او یافت!
مسلّماً کتاب حاضر به قلم دوست خوبمان آقای علی اصغر بالغ اثری ارزشمند در رابطه با شهرستان بی مثال بناب است. چاپ این اثر به دست دوست صمیمی و هم مدرسهای من آرزوی چندین ساله ام بود زیرا که آقای بالغ، با توجّه به تجربیات گران سنگ خویش در شناخت میراث گذشتۀمان، شایسته ترین فرد برای نگارش چنین مجموعه ای هستند. ایشان از همان دوران نوجوانی عاشق زادگاه خویش و تمدّن ریشه دار آن بودند و بعدها به عنوان کارشناس مشتاق میراث فرهنگی و سپس به عنوان ریاست این اداره در مراغه و بناب خدمات ماندگاری را در راستای شناسایی میراث ارزشمند این منطقه ارائه نمودند و همۀ ما را متوجّه آثار بزرگ این دیار ساختند.
پیش از من و تـو شیز و بنابی بوده است همّت بنگر، چسان از آن دیـر زمـان |
بر روی زمین چو آفتابی بوده است در هر گذرش بنای نابی بوده است |
اگرچه در رابطه با منطقۀبناب کتاب های مایه وری چون زادگاه زرتشت به قلم آقای یعقوب سلامتی، سیمای بناب توسّط مرحوم حسین بابک، چهلستون های باشکوه بناب نوشتۀ پژوهشگر گرانقدر مرحوم دکتر پرویز ورجاوند، یادداشتهایی از رویدادهای تاریخ معاصر بناب و قره چپق به دست شاعر و نویسندۀ توانمند مرحوم حاج قادر یزدان پناه، جلد دوّم کتاب ستاوندهای چوبی دوره صفویه در آذربایجان به قلم شادروان آقای سیروس خیری و چندین رساله و مقالۀ دیگر
|
نوشته شده اند، اما خلأ مجموعه ای که بتواند میراث گذشتۀ این منطقۀ پرافتخار را آنچنان که هست به تصویر بکشد در این زمان شدیداً احساس می شد. حقیقتاً، جا داشت شکوه افتخارآمیز این شهرستان با این همه غنای فرهنگی به طور عالمانه، کارشناسانه و مستند به قلم کشیده شود. باید صادقانه اظهار نمایم که اشتیاق شورانگیز آقای بالغ و دوستان وی به میراث نیاکان این سرزمین، خود محرّک قوی در شعله ور شدن عشق عمیق در اینجانب به میراث گرانبهای کشورم و مخصوصاً شهرستان اصیل بناب گردید و مرا تشنۀ استخراج میراث فرهنگی این دیار نمود. مسلّماً، استخراج این منابع فرهنگی عظیم و به خصوص ترمیم و نگهداری آن بدون همّت والا و تلاش های عاشقانۀ ایشان در این وسعت هرگز امکان پذیر نمی بود. در روزگاری که شور عظیم نشأت گرفته از عشق مردم شورآفرین بناب شعله در دل ما انداخت، علیرغم کارشکنی عدّۀ معدودی جاهل، زبانۀ این آتشِ شیرین محرّک جمعیِ ما در سازندگی همه جانبۀ این دیار گردید، به طوری که پروژههای بزرگ ملّی در مجلس شورای اسلامی به تصویب میرسیدند و، با پیگیریهای جدّی و عاشقانه، یکی پس از دیگری قد علم می کردند و با شکوه و عظمت خاصّی در جامعه جلوه می نمودند و نغمۀ جاودانگی این خطّه را در دل های عاشق طنین انداز می ساختند. در این اثنا، آقای بالغ نیز هر از چندی با کشفی جدید از میراث زرّین گذشتۀ این دیار دل عاشقان آن را تسخیر می کرد و عزم ما را در ساختن این دیار بافرهنگ دوچندان می نمود.
من نساختم شهر تو این حاصل عشق من است عشق کند آن تیسفون فرهاد بردش شهرتش |
شعله ای زد در دلم فهمیدمش این وطن است من نـدارم تـوشه ای، شیزم بمن پیراهن است |
در دورانی که همۀ عاشقان بناب آستین ها را بالا زده بودند و به اتّفاق همۀ یاران دلدادۀ این دیار زمزمه میکردیم که:
می سازمت ای وطن اگرچه با نثار جان خویش | ستون به سقف تو می زنم حتّی با استخوان خویش |
آقای بالغ نیز با کشف و مرمّت اثر پرافتخار دیگری به همگان عملاً ثابت میکرد که آبادی این خطّۀ زرخیز و بی مثال ضرورتی جدّی است. در اینجا، شایسته است از حمایت های صادقانۀ آقای مهندس تقی زاده، مدیر کلّ محترم میراث فرهنگی وقت، که ایشان نیز از احیاءگران عاشق میراث
|
گذشتۀ این کشور بوده اند صمیمانه سپاسگزاری نمایم. در این عرصه، با نظر آقای بالغ اینجانب پیشنهاد برنامۀ پژوهشی «بررسی باستانشناختی منطقۀبناب» را به معاونت محترم رئیس جمهور و رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی دادم که در سال ۱۳۸۱، بر اساس مجوّز شمارۀ۵۸۴۴/۲/۱۱، جزو برنامه های مصوّب پژوهشکدۀ باستانشناسی قرار گرفت. این برنامه با همّت و به سرپرستی آقای علی صدرائی، از کارشناسان زبدۀ میراث فرهنگی، و با همکاری همکاران و دوستان ایشان با مسئولیّت اداری آقای علی اصغر بالغ، به نحو شایسته ای اجراء گردید که وصف آن در همین کتاب آمده است. در نتیجۀ مطالعات صادقانۀ آقای علی صدرائی و هیئت ایشان، گزارش ماندگار و بی نظیری در تاریخ این شهرستان تحت عنوان «بررسی باستانشناختی منطقه بناب» در دو جلد تنظیم گردید. کتابی نیز به همین عنوان به قلم آقای علی صدرائی در سال ۱۳۸۴ به چاپ رسید. این کتاب به مثابه سندی معتبر برای اهل تحقیق و عاشقان میراث شورانگیز این دیارِ بافرهنگ و نورانی برای همیشه باقی خواهد ماند.
متأسّفانه، در گذشته با غفلت اهل قلم شهرستان بناب بسیاری از آثار این شهرستان به نام شهرهای دیگر رقم خورده اند و، تأسّف بارتر آنکه، قلم های زهرآگینی نیز در تلاش بوده اند تا این افتخارات را نه تنها کتمان کنند و به یغما ببرند بلکه آنها را تحریف و گذشتۀ شکوهمند این دیار را تحقیر نمایند. آقای بالغ در کتاب حاضر به زیبایی و صراحت تمام از این نوع توطئه ها پرده برداشته است. اگر چه گزارش مستند میراث فرهنگی به قلم آقای صدرائی خود خطّ بطلانی بود بر آن اندیشه های ناپاک و جعلی، امّا امید است شرح مستند آقای بالغ در این کتاب برای همیشه چنین قلم هایی را مأیوس نماید. متأسّفانه، جعل تاریخ در گذشتۀبناب به قدری قوی بوده است که، علیرغم وجود دهها اثر تاریخی ثبت شده با قدمت بیش از ۷۰۰۰ سال در این شهرستان، هنوز نام این شهرستان و، به تبع آن، تاریخ غرورآفرین آن قبل از حملۀ مغول به کشور در پردهای از ابهام قرار دارد؛ و متأسّفانه بسیاری آن مستندات جعلی را پذیرفته و حتّی برخی از پژوهشگران بناب نیز آنها را بدون مراجعه به مستندات اصلی باور کرده و با کمال تأسّف تا این اواخر به آن ها ارجاع داده اند. آقای بالغ به نمونه هایی از این موارد در کتاب حاضر اشاره دارند.
اینک این اثر باارزش که با تجربۀ مملؤ از تلاش و عشق یک متخصّص میراث فرهنگی عجین شده است اثر ماندگار دیگری است پیش روی ما. این اثر سبب تابناکی گذشتۀ چندین هزار سالۀ این شهرستان می شود و آن را همچون نگینی درخشان در تاریخ زرّین ایران عزیز به نمایش
|
می گذارد؛گذشته ای که نه تنها ناشناخته و گم شده بود بلکه ناجوان مردانه تحریف و لگدمال نیز گردیده بود. اگر چه امروز دوست و دشمن به گذشتۀ زیبای بناب اذعان دارند امّا حدود هفتصد سال پیش مردم انقلابی این منطقه همراه با نام و نشانشان در «گودال خوندولان» توسّط مغولان خونخوار ایلخانی دفن شده اند، به طوری که ما حتّی اسم شهر و دیارمان را قبل از آن زمان نمی دانیم. تنها حمداللّه مستوفی در کتاب نزهه القلوب از منطقۀبناب با نام نیاجون یاد کرده است که مسلّماً بیانگر این نکتۀ دردناک است که نیاکان ما جان خود را در «خوندولان» فدا کرده اند. و جالب آنکه، ایشان در پاورقی همان کتاب اشاره کرده اند که این اسم شاید بناخون یا بناجون باشد؟! این اشاره هیچ شکّی را باقی نمی گذارد که، به خاطر مخالفت مردم این سرزمین با حضور بیگانگان مغول و قتل عام آن ها، مهاجمان مغول عمداً از روی کینه به خاطر مقاومت آن بزرگان به محو گذشتۀ پرافتخار این دیار مظلوم اقدام کرده اند. حقیقتاً، آیا سرزمینی که پس از این همه ضربات سهمگین مغولان و لگدمالی فرزندان خلف آن ها هنوز استوار و پایدار نغمه های عاشقانۀ مردم صبور خویش را در دل ها زمزمه می کند شایستۀ توجّه و لااقلّ تحقیق نیست؟!
گل نیست چنین سرکش و زیبا که تو هستی تـو عشـق منـی ای وطنـم شیـز و بنابـم |
مـه نیست بـدین گونه فریبـاکه تو هستی ایوب خجل ماند این قدر شکیبا که تو هستی |
مگر ممکن است این منطقه با این همه تمدّن و آثار به جامانده از هزاران سال پیش، چون قیزلار قلعه سی، تپّۀ مسجد مهرآباد، قره کوللیک (قره کلّک) و سوپرگان، بی نام و نشان باشد؟! لذا، جا دارد مشتاقان دلسوختۀ این دیار بافرهنگ و پژوهشگران جوان و تشنۀ میراث گرانبهایمان نه تنها پاسدار میراث گرانبهای فرهنگیمان باشند بلکه با الهام از این اثر ارزشمند گذشته های دور این شهرستان پرافتخار را نیز عاشقانه واکاوی و کاوش نمایند، فداکاری بزرگان آن چون طرخان، سیف العلما اوّل و دکتر علی فرهی را شرح دهند و نخبگان علمی و صنعتی، چون شیخ عباس قلی فرزانه، حکیم میرزا محمدباقر طبیبی و ایشبیلر، را به جامعۀ امروزی معرفی نمایند تا راهشان چراغ پرفروغ رهروان عاشق آنها باشد.
بتاریخ ۱۷/۱/۱۳۹۳
دکتر رسول صدیقی بنابی