هنر و زیبایی در نگاره های روی چوب مساجد تاریخی بناب
( معرفی اشیاء موزه صفوی بناب )
موزه صفوی بناب ، مخزن نمایش شهر ، ستاوندهای چوبی و
نگاره های کم نظیر ( روی چوب از دوره صفوی ) در بناب
بنگرید به نقش که چگونه چشم و نظاره را در پنجۀ دست و قلم به کرنش واداشته است. آری مجموعۀ حیات مجموعۀ «هنر» و هنر مجموعۀ «حیات» است. این درهمتنیدگی که از سحرگاه زندگی آغاز شده و میشود.[۱]
زیبایی، عبارت از صفت و خاصیّتی است که چون در شیئی وجود داشته باشد، آن را پسند خاطر و مطبوع طبع بینندۀ آن قرار میدهد… یا عبارت از ادراک معانی حیات و یا عاطفهای که از آن بحث میکنیم انقباض یا انبساط یکی از تارهای کشیدهشدۀ زندگانی ما باشد… . وظیفۀ اصلی هنر، ایجاد و ابداع زیبایی است. هنر فکر یا عواطف را به قالبی میریزد که زیبا یا باشکوه جلوهگر شود.[۲]
ویترین های موزه صفوی بناب ( عکس ها از نگارنده )
هنرمند، چیزی را اختراع یا ابداع نمیکند بلکه زیباییهای طبیعت را درک میکند و آنها را به جلوه درمی آورد.[۳]
گویند هنر ماحصل اوقات فراغت انسانهاست. انسانها مادامی که نگران برآوردن نیازهای اوّلیّۀ خود، مانند خوراک، پوشاک، سرپناه و امنیّت هستند، هنری نمیپرورانند. هنر محصول آسودگی است و… امّا همیشه چنین نیست. اندیشه و زبان هنرمند، گاهی هم با اوضاع و احوال مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه نسبتی دارد و هنرمند در زمان مناسب قلم سحرانگیز خود را برای نشاط و شادی و دفاع از هنجارها و گاهی برای اصلاح ناهنجاریهای جامعۀ بشری به کار میگیرد به نظر نگارنده، هنرِ نقش و نگارهای بهکاررفته در مساجد منطقۀ بناب برای ایجاد آرامش، نشاط، شادی، امید به زندگی، اصلاح فرهنگ خشم و خشونت و صلحدوستی با چنگ زدن به ریسمان خدا، زیر چتر محبوب همۀ عالمیان و آدمیان، بدون ممیّزی رنگ پوست، نژاد، لباس، زبان، قوم و قبیله به وجود آمده است
نقش و نگارها ، در شبستان مساجد تاریخی بناب سخن می گویند
استاد فرشچیان در مقدّمۀ کتاب رموز نهفته در هنر نگارگری مینویسد:
هنر نقّاشی ایرانی، سابقهای بس کهن و دیرینه دارد. بیش از دوازده هزار سال قدمت آن، چنان پشتوانهای برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم ساخته است که آن را در میان هنر و تمدّن سایر ملل و اقوام شاخص و متمایز میسازد. غارهای همیان و میرملاس در لرستان غربی، میراثدار قدیمیترین آثار نگارگری در این سرزمین هنرپرور است.
هنرمندان و نگارگران ایرانی در طیّ تماس دورانها در پی رسیدن به کمال و دست یازیدن به معرفت از راه تصویرسازی و نمایش آفریدهها و مخلوقات خداوندی در آثار خویش بودهاند. دنیای هنر برای آنها گسترهای بوده که میتوانستند در آنجا سرشار از لمحات ایزدی به کشف و شهودی عاشقانه نایل آیند. چه رمزها و رازهای فراوانی است که از این حسّ شوق و شعف وارد بر آثار خویش کردند و اسرار فراوانی است که در غالب آفرینشهای هنری خویش برای آیندگان باقی گذاردند. رموز و اسراری که ریشه در فطرت پاک آدمی دارد تا جایی که این موجود خاکی و فانی با احاطه به این گونه رموز و اسرار، افلاکی و جاوید میشود.
هنرمندان جویای کمال با تلاش و ریاضتی عاشقانه، سعی در رسیدن به منبع اصلی الهامات و زیباییها داشتهاند و خود را صاحب رسالتی بس پاک و دلپذیر میدانستند. خواستۀ آنها همراهی با بینندۀ آثارشان در این طیّ طریق عرفانی است و دیدههای مشتاقان را در غالب طرح و نقش و نگارها به تحسین و اغلب به حیرت وادار میساختند و سپس آنها را با آثار خویش برای کشف ناگفتههایی که تنها مخصوص زندهدلان و عاشقان الهی است به تعمیق وامیداشتند تا بینندۀ هوشیار بتواند با عنایت به دانستههای اکتسابی و اشراقی خود، شعرِ
همۀ هنرمندان و انسانهای هنرمند در طول تاریخ با خلق زیبایی خواستهاند زشتی را از چهرۀ جامعه و انسانها بزدایند و نشاط و شادی و اخلاق زیبا، کردار و گفتار نیک و مسالمتآمیز را جایگزین غم و اندوه و بدخلقی و خشونت سازند. شکفتنِ هنر جامعه را میشکوفاند.
از نگاره های روی چوب در مسجد اسماعیل بیگ بناب
( دوره صفوی ) عکس ها از نگارنده
از نگاره های روی چوب در مساجد بناب ( دوره صفوی )
نقش خورشید ، روی چوب داخل مسجد جامع گزویش ( میدان ) بناب
( دوره صفوی ) عکس ها از نگارنده
چرایی آفرینش این آثار
در خصوص چرایی ساخت مساجد تاریخیِ با معماری چوبی و نقش و نگار در منطقۀ بناب، عجبشیر ، مراغه و گوگان در دورۀ صفوی و دورههای بعد از آن به مرکزیّت و با محوریّت بناب، پاسخ به چند پرسش ما را به واقعیّت نزدیک میکند: این مساجد چرا در عصر صفوی ساخته شدهاند؟ چرا در این منطقه (و بعد از آن در اصفهان و بعضی از شهرهای دیگر) ؟ چرا بیشتر این مساجد با این سبک و با این نقش و نگارهای متنوّع در بناب بناء شدهاند؟ و چرا چوبی؟
چرا در تصاویر داخل این مساجد هیچگونه نقشی از خشونت ، ترس ، رعب ، وحشت و از عذابهای جهنم ( رزمی ) ، زشتی، فرشته ، بهشت رقص و آواز ( بزمی ) وجود ندارد؟ و سؤالاتی از این دست.
به نظر می رسد هنرمندان فرصتی یافته بودند تا هویّت واقعی و فرهنگ اصیل ایرانی و پیام صلح و آشتی و فرهنگ گفتوگوی ملل را، بعد از داعشیهای مغول و گردنزدنهای وحشیانه و «ترور و وحشتآفرینی» آنها، به نمایش بگذارند. به عبارتی، در نقش و نگارهای این مساجد اندیشۀ «دانش» جایگزین «داعش» شده است.
هنرنمایی در مساجد با پیام صلح و دوستی در مقابل دشمنی، آرامش در مقابل آزار، رعایت اخلاق و احترام به حقوق دیگران و با آگاهی به اینکه شناخت از طریق نقد سامان می پذیرد صورت گرفته است. این سبکِ نقّاشی نقدی است بر نگرش کسانی که از منظر دین در جامعه خشونت می ورزند.
نمونه نقش های برش شده درشبستان مساجد تاریخی بناب
در تزئینات داخل مساجد بناب، طبیعت به تصویر کشیده شده است. وقتی در مسجد حضور پیدا میکنیم، زیبایی خدای خالق هنر را در کنار خود داریم. هنرمند نقّاش در این تالار با ذهنی آزاد و با روحی رها رنگهای گرم و شورانگیز لاجوردی، فیروزهای، نارنجی و قهوهای را به هم آمیخته و نقوش گل، بوته، برگ، غنچه، پیچک، ترنج، سرترنج که با گل و اسلیمی پر شده است، نقشی شبیه سرمهدان بین آن دو، حاشیهای قابقابی در لبههای زیرین صندوقهها و کنارههای صندوقهها، نقش و نگارهایی با گلهای چندپر، اسلیمی و ختایی را نقّاشی کردهاند. بینندگان نقوشی سحرآمیز در این فضا میبینند و مسحور حضور خدا در زیبایی این صحن میشوند. این نقشها و رنگها مانند پارچۀ زربافتی هستند که به آسمانۀ انسانها کشیده شده، نگارستانی هستند که هر بیننده را به تفکّر وامیدارند؛ نمونههای زیبای طبیعتاند که از دل هنرمند جوشیده اند؛
از طرح ها و نقاشی های داخل مساجد تاریخی بناب
نقش و نگار ها در سایر بناهای تاریخی
در داخل کلیساها بیشتر تصاویر انسانهای معنوی و دوران مشقّت و رنج و عذاب آنها به تصویر کشیده میشود نه زیباییهای طبیعت خدا. معماری زیبای خانههای تاریخی خانها و اربابان و مالکان ثروت با فضای تودرتو و اندرون و بیرون و با چندین حیاط متفاوت و چهارفصلی، همراه با نقش شیر و پلنگ و عقاب، حرمسرا، کنیزانی در خدمت عیش اربابان ثروت، برای نمایش روح خودنمایی و غرور و فخرفروشی، و به نوعی نمایش قدرت و ثروت است. نقوش کاخهای سلاطین و اربابان قدرت و زور بیشتر شامل نقش شیر، شمشیر، سرنیزه، ارّابههای جنگی، تیر و کمان، تصویر میدان نبرد تنبهتن، خونریزی، آدمکشی، انواع سلاحهای مرگآور و نابودکنندۀ حیات و انواع نقشهای وحشتآور جهت ایجاد رعب و وحشت در میان مردم است. انگار قرارگاه زندگی انسانها به شکارگاه اربابان قدرت بدل شده است، کوردلانی که خود نیز در اندک زمانی شکار درّندگان دیگر میشوند. بهطور اجمال، نقش و نگارهای این مکانها یا بزمی است و یا رزمی.
نقوش شبستان مساجد بناب به همۀ این باورها و ارزشهای دروغین خشونت خطّ بطلان میکشد و زندگی نوع بشر را در صلح و دوستی و آسایش و آرامش میخواهد. این نقوش در یک نگاه جهانبینانه میگویند: زور زبانِ زیبایی و برای زدودن زشتیها نیست. این نقشها میگویند که جنگهای صلیبی، مذهبی و عقیدتی، ولو اینکه به نام خدا انجام شوند، برای خدا نیستند؛ هدف آن ها عوام فریبی و کسب قدرت .این ها بنیادهای تصویری فرهنگی کشور ماست و یکی از بهترین پایه های بررسی مردم شناختی است. هنگامی که به آن ها می پردازیم به فرهنگ خود و به زندگی خودمان پرداخته ایم.
از نگاره های روی چوب در مسجد مهرآباد بناب ( دوره صفوی )
نقش های ایرانی
نقّاشان در جهت احیای فرهنگ ایرانی گام برداشتهاند. مضمون نقش ها درباری، رزمی، قدرتنمایی و بزمی نیست، بلکه ندای مردمی، منش انسانی، شادی خواهی و مهرورزی همگانی است.
هنر مردمی
هنرمندان نقّاش، نجّار، معمار، طرّاحان و سرمایه گذاران در این مساجد برای خدمت به مردم کار کرده اند. به نظر می رسد نقّاشان از حمایت های مالی و معنوی درباریان برخوردار نبودهاند، از حمایت های مردم بهره برده اند و شاید به همین خاطر گمنام مانده اند.
زبان همگانی نقّاشان
پیام نقوش به زبان بیناللملی و همگانی و به صورت بینایی است نه شنیداری و نوشتاری. تأثیر تصویر به مراتب بیشتر و در ذهن ماندگارتر است.
نقش و اندیشۀ مانی در زندگی مردم
به هنگام کشتن مانی وی میگوید: «آیین من آیین زیبایی هاست». مانی صلح طلب بود و از خشونت دوری میجست. وقتی او و پیروانش را تحت فشار و آزار و اذیّت قرار می دهند، آنان جنگ عقیدتی و مذهبی و قومی راه نمی اندازند، بلکه پیروانش مهاجرت می کنند و داعشی عمل نمی کنند و به کشورگشایی بر مبنای قومیّت و عقیده دست نمی زنند. به نظر نگارنده، نقش و نگارهای مساجد این منطقه ادامۀ ندای صلح طلبی، انسان دوستی، مهرورزی، اعتقاد به حقّ زندگی برای همگان و با الهام از آرمان و اندیشه های سبک نقّاشی مانی است.
نقّاشان مانوی جزو گروهی بودند که پس از گسترش اسلام و برچیده شدن حکومت ساسانی ماندند و نظام جدید را پذیرفتند و در کار نقّاشی نیز به تزئین و تصویر کردن کتاب های غیرمذهبی پرداختند و قصرها و اماکن عمومی را تزئین کردند. این شواهد و آثار مکشوفه و به دست آمده محقّقان را متقاعد ساخت که هنرمندان مانوی پایه گذار واقعی نگارگری پس از اسلام هستند و نگاره های هنرمندان دوران اسلامی از نظر طرح و رنگ مشابهت کاملی با کار هنرمندان مانوی داشته است.[۴]
به نظر میرسد مساجد این منطقه تلفیقی از هنر و ایده ها و اندیشه های مانی و از نقّاشی های مردم مدار روزگار خویش باشند. در نقوش گل، گل خورشید، گل نیلوفر، شاخه های اسلیمی،[۵] برگ های ختایی،[۶] پیچک، ترنج ها،[۷] نیمه ترنج ها، شمسه ها،[۸] شرفه ها،[۹] واگیره،[۱۰] گره[۱۱] و قطار ترنجها با رنگهای گرم و متنوّع آراسته شده اند.
نگارنده : علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب
مؤلّف : کتاب دو جلدی ” نگاه نگاره ها ” ( زیبایی های میراث فرهنگی )
وب سایت http:/www.negahenegareha.ir/
برگرفته از کتاب دو جلدی نگاه نگاره ها ار همین نگارنده
[۱]. جعفری ۱۳۸۶، ۱۳
[۲]. ویلدورانت ۱۳۷۲، ۹۹-۱۰۰
[۳]. بزرگمهری ۱۳۹۲، ۳
[۴]. شریفزاده ۱۳۷۵، ۵۴
[۵]. اسلیمی شکل انتزاعیشدۀ برگ است که بر اساس ضرورت ترکیبی در یک اثر با حالتی انعطافی در فرمهای مختلف و متنوع همچون اسلیمی گلدار و دهناژدر اجراء میشود. «این گردشها و حرکت اسلیمی و حتّی ختایی ها به گونه ای تنظیم شده اند که مخاطب را از کثرت، یعنی پراکندگی خاطر به وحدت فرا میخوانند» (گودرزی ۱۳۸۴،۶، ۹).
[۶]. «ختایی مجموعه ای از فرم های گل و برگ و ساقه های آنهاست که به صورت ساده شده و انتزاعی فضای میان اسلیمی ها را تکمیل میکند» (گودرزی ۱۳۸۴، ۱۰).
ختایی هر طرف بگشوده صد گل | هزاران مرغ روحش گشته بلبل |
(سلطانزاده ۱۳۸۷، ۴۰)
[۷]. «ترنج ها، شکلی ترکیب یافته از عناصر تذهیب و محیط است که معمولاً در ابتدای کتاب های خطّی اجراء می شود و اغلب داخل آن ختایی و اطراف آن را اسلیمی می پوشانند. گاهی اوقات فرم کوچک دیگری در بالای ترنج قرار میگیرد که به آن «سرترنج» می گویند. وقتی یک چهارم ترنج را در گوشۀ کادر اجراء کنند «لچک» نامیده می شود (گودرزی ۱۳۸۴، ۱۰) .
[۸]. «شمسه، همان ترنج است که به صورت دایره یا چندضلعی اجراء میشود و در واقع شکل نمادین انتزاعی و تزئینی از خورشید است» (گودرزی ۱۳۸۴، ۱۱).
[۹]. «شرفه، فرمهایی ظریف است که مانند نور از محیط شمسه به بیرون کشیده میشود» (گودرزی ۱۳۸۴، ۱۱).
[۱۰]. «واگیره، بخشی از دایرۀ شمسه است که در واقع با تکرار آن شمسه شکل میگیرد» (گودرزی ۱۳۸۴، ۱۱).
[۱۱]. «گره، مجموعه طرحهایی از عناصر تذهیب است که به صورت زنجیرهای متصل به هم میباشد» (گودرزی ۱۳۸۴، ۱۱).