نمایش نوار ابزار

“داغ “و “داغ داغـان”  : ( از اشیاء موزه مردم شناسی بناب )

    Sahand Ethnological Museum of Bonab

“داغ” و “داغ داغـان”

       در سال ۱۳۸۴ موزه مردم شناسی جنوب سهند واقع در شهر بناب در محل گرمابه تاریخی مهرآباد افتتاح شد ، اشیاء فرهنگی زیادی از شهرستان های منطقه جنوب سهند از جمله بناب ، مراغه ، عجب شیر ، قره آغاج ، هشترود ، جمع آوری گردید . هر کدام از اشیاء فرهنگی چیده شده در موزه ها ، خصوصا در موزه مردم شناسی بناب تاریخ و خاطراتی شیرین و شنیدنی از گذشته خود دارد . کافی است هم زبان این اشیاء بوده  و پای صحبت زمانه اش به نشینیم . مگر نه این است که موزه ها مکان و نمایشگاه زنده تاریخند و اشیاء و ابزار های فرهنگی هر کدام حکایتی از فرهنگ و تمدّن یک قوم و طایفه ای را دارند ، بزرگان گفته اند گذشته چراغ راه آینده است این اشیاء بخش بزرگی از حافظه ما را تشکیل می دهند و این  اشیاء متعلق به آینده ی نسل هاست .

         موزه دار و راهنمای موزه ، مترجمی است که باید تاریخ و تجربیّات اشیاء و ابزار ها را به بازدید کنندگان بیان دارد ، در واقع باید دست بازدید کننده را بگیرد و از دالان های تاریخ عبور داده ، زمان ، کار برد اشیاء و ابزار بیان دارد و در آن دوره گردشگری نمایند . افسوس بعضی از موزه ها فاقد این مترجمان و مدرسانند ، مثل کتابی می ماند که به زبان بازدید کننده نیست و آنان فقط خط کتابت را می بینند ،  در این صورت هزینه های انجام گرفته کارایی لازم را نخواهد داشت

        نگارنده با توجّه به آشنایی به فرهنگ این دیار و این که نزدیک به پنجاه سال در حوزه میراث فرهنگی کار کرده و از نزدیک با این اشیاء انس و الفتی داشته ، در جمع آوری و در تهیّه اشیاء این موزه  همکاری و در این خصوص تحقیقات میدانی داشته است.، داغ داغان یکی از آن هاست .

                       داغ داغان و مهر ها ، در ویترین موزه مردم شناسی بناب ( عکس از نگارنده )

“داغ”  = علامت و یا  نشانی است که از  سوزاندن و یا داغ کردن  جایی از  بدن حیوان و یا انسان با مُهر آهنی گداخته می کردند و امروز در بعضی از روستاها دامداران در بدن حیوانات اهلی می گذارند   ، و همچنین به معنی  غم و اندوه و درد و رنج است

واژه های مشابه و هم آوا

داغون   ،   بسیار از هم پاشیده و از بین رفته ، کسی که همه چیزش را از دست داده

داغلی   ،   مهر داغ خورده

داغدار   ،   دارای داغ

 داغ سر = کچل و بی مو ( معین )

داغستان   ،   مکان و محل داغ گذاشتن

داغا نه   ،   مزد داغ کردن

بداغ   ،   داغون /  در بداغ اولاسان ( زبان آذری ) = داغون شوی ، داغ دیده شوی ، ( نفرین )  ، بسیار از هم پاشیده شوی و از بین بروی

  داغا ناخ  =  داغون شده

داغیلدی ( گویش محلی ) = داغ شد ، داغون شد ، ویران شد ، آواره و سرگردان شد

داغلا = ( زبان آذری ) به سوزان ، سرخ کن  داغ کن

داغ دیده = آن که رنج داغ در دل دارد ، نه مِهر داغ در جان

داغیلدی : داغون شد ، ویران شد ، داغ کردندن و پراکندند

 

               داغ داغان در ویترین موزه مردم شناسی بناب .خرید از روستای صور بناب  ( عکس از نگارنده )

 داغا جیق  = داغ کوچک ،  در گویش محلی چرمی نرم شده ای که چوپانان در لای آن نان می گذاشتند و این چرم ، نان را تر و تازه نگه می داشت و بعضا چوپان سنگ کوچکی را در لای آن می گذاشت و به دو سر این چرم که طناب کوتاهی بسته شده بود می گرفت و حیوان را با این سنگ می زد وقتی به حیوانی می خورد مثل داغ جایش را زخمی می کرد به عبارتی می گداخت

 “داغ داغان ”  :

           نوعی چوبی است سخت و با خاصیّت خمیدگی ، به صورت  وحشی در کوه و صحراها می روید ، این نوع چوب در کوه های روستای صور بناب به دست می آید  ، در فرهنگ و در باورهای بغضی از مردم منطقه زنده است . برای تهیه ی آن قسمتی از چوب “داغ داغان “را به شکل هاو نقش های  متفاوت می تراشند و بیشتر به گردن بچه ها و حیوانات اهلی می آویزند تا به حیوان و بچه چشم زد نشود  و از چشم بد دور نگاه داشته شود  ، به عبارتی درد و رنج “داغ “در امان باشد ، به مصیبت داغ شدگان گرفتار نگردد و به بردگی گرفتار نشود .

     به باور مردم قدیمی ضد مُهر” داغ” است . بعضی ها اعتقاد دارند که طلسم داغ  را می شکند . “داغ داغان” یاد آور روز های سخت زندگی انسان های گذشته است ، در واقع نشانی از  آمال و آرزوی آزادی انسان های بر ده را به گردن می آویزند و در دل هایشان امید آزادی می پرورانند ، الان هم درمردم  روستاهای سنّتی ، این ” داغ داغان ” کار برد دارد

 “داغ داغان ” بقایای فرهنگ ” ُمهر داغ ” از دوران برده داری و کنیز پروری است که  در نظام برده داری ، پیشانی ، گردن و یا در نقطه ای از بدن انسان برده را با مُهر “داغ” داغ می کردند و بنام ” برده “و یا “کنیز ” می نامیدند ، و انسان را قسمتی از اموال خود دانسته و از او بهره کشی می کردند . هر ارباب برای خود مُهرداغ مخصوصی  داشت و بردگان  آزادی نداشته و از حقوق اولیه ی انسانی محروم بودند . بانوان و دختران گرفتار در این نظام را “کنیز ”  می نامیدند و با زنان کنیز همان رفتار را ضد بشری را انجام می دادند که با برده ها انجام می شد .

                           شکلی دیگر از  داغ داغان در موزه مردم شناسی بناب ( عکس از نگارنده )

          ”  مُهر داغ ” دوست دیرینه و هم خانواده  “مُهر خرمن ”  است تا صحبت از مُهر “خرمن” می شود  مُهر” داغ “از لابلای تاریخ خود را نشان می دهد ، مُهر” داغ ”  مُهری است که در زمان برده داری بر بدن “بَرده ” داغ گذاشته و انسان را مثل یک کالا خرید و فروش می کردند ، هر کجا می رفت و یا فرار می کرد ، داغ برده گی در پیشانی خود فریاد می زد این انسان جزو اموال فلان ارباب ، خان و حاکم است.

“داغ داغان “، به باور مردم  ، از گرفتار شدن مردم به برده و یا کنیزی ، و به درد و رنج و عذاب ” مُهر داغ ” در نظام برده داری را از بین می برد ، حکایت از آن دارد که بردگان آرزوی آزادی را داشتند ، پدران و مادران عقیده داشتند که با آویز این “داغ داغان ” فرزندانشان از گرفتار شدن به ” برده ” و یا ” کنیز” در امان می مانند .  امّا چون زورشان به صاحبان برده نمی رسید به افسانه ” داغ داغان ” روی می آوردند تا قسمتی از درد های درونی خود را از شدت اختناق و استبداد به ” داغ داغان ” بگویند تا از دردو رنجشان کمی کاسته شود ،بدین شکل نا راحتی خود را  به گوش استبداد گران برسانند .

        امروزه مردم و جوامع حقوق بشری ، باید از زبان این ” داغ داغان “ دوران سخت نظام “برده داری ” کنیزی ”  اسارت خونبار انسان ها را باز خوانی کنند و به بهره کشی انسان ، از انسان را به هر شکل و شیوه اش پایان بخشند .

          ” داغ داغان ” ، نقّال و حکایت گر یک عمر درد و رنج سختی هایی است که به انسان های آزاده روا می داشتند ، وقتی انسان به مالکیت خصوصی اربابان ثروت و قدرت در می آمد به صورت حیوان و اجناس بی روح خرید و فروش می کردند

    ”  داغ داغان ” نخواستن و گرفتار نشدن فرزندان یک خانواده ، یک ایل و طایفه ای به بردگی و کنیزی است .

          “داغ داغان ” نفی و نهی دستان نا پاکی است ،که با فشردن حلقوم تنفّسی بردگان ، تمامی امیال و آرزوهای آدمیان آزاده و آزاد آفریده شدگان خدا را بر باد دهند . حیات طبیعی و درخت سبز زندگی انسان ها را مثل تـبر می بریدند .   نظام برده داری توسط سلطه گران  در هر زمان و در هر مقطعی از تاریخ به رنگ و روش خاصّی بزک کرده و به صورت های مختلف می آرایند .

          ” داغ داغان ” حکایت گر دوران جنگ های جنگ طلبانی است که برای به دست آوردن قدرت و ثروت و سلطه بر سرنوشت انسان ها به راه می انداختند و حیات و زندگی طبیعی انسان ها را به ویران و داغون کرده و بازماندگان را به اسارت می گرفتند ، ضمن تسلط بر اموال آنان زنانشان را در میادین برده فروشی که خود ساخته بودند می فروختند ، امّا روح و روان این بردگان و کنیزان با هزاران آمال و آرزوها یشان با بغض فرو می خوردند ، تا اربابان به آمالشان به رسند .

        متاسفانه در عصر آزادی و تمدّن امروزی بعد از گذشت هزاران سال این آتش زیر خاکستر دوباره سر برداشته و ازدوران درد و رنج نظام برده داری و کنیز فروشی متروک شده ، باز تولید می شود و گروهی بنام داعش برای احیاء آن دوران فلاکت بار،  سر انسان ها را با چاقو و ساطور و شمشیر می بُرند ، خانه و کاشانه انسان ها را ویران می کنند ، از حق آرامش و آسایش زندگی ساقط می کنند  تا سنّت برده فروشی مردان و کنیز فروشی زنان را برابر سنّتشان و باورشان احیاء نمایند . به نظر می رسد هنوز هم برای رفع بلای تفکّر حیوانی و مُهر” داغ “برده فروشی و کنیز گرفتن داعش ، فرهنگ “داغ داغان “ را احیاء و مُهر داغ داغان را از نو باید آویخت .

دو داغ : در گویش محلی “دو داغ ” به ( لب ) گفته می شود .” دو داغ “= دو + داغ = “دو لب داغ “، منظور گرما و حرارت محبتّی است که در اثر بوسه ی پدر و مادری که بر دل و جان فرزند می نشاند ، دل جویی برای تسکین درد و رنجی از داغ دیده ای است . ” مِهرداغ ” مهربانی  است نه ” مُهر داغ ” !

دوداغ “مُهر محبتی است که  بر دل ها می نشاند و انسان را  برده محبت های خود می گرداند .

 

                                                              کبوتران عشق

       ” دو داغ ”  ،  ” داغ داغان ” دیگری است در گرفتاری ها و ناراحتی ها . دلجویی  ، اظهار همدردی و بیان عشق و محبت است . که داغ  ” دوداغ “

حرارت و حلاوت شیرینی است، که بر دل می نشاند ،  .

به امید روزی که فرهنگ ” داغ مِهر و محبت  ” بر فرهنگ  ”  مُهر داغ ” برده داری  جهانی شود .

 

                    ویترین دعاجات و باورهای انسان ها ،  در موزه مردم شناسی بناب (عکس از نگارنده )

آدرس موزه : بناب میدان مهر آباد  ، گرمابه مهر آباد ف  موزه مردم شناسی جنوب سهند بناب

 

 

نگارنده : علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب

مؤلف : کتاب دو جلدی ” نگاه نگاره ها ” ( زیبایی های میراث فرهنگی )

وب سایت http:/www.negahenegareha.ir/

دیدگاه ها