نمایش نوار ابزار

واژه “مازراخ” یا  “مازولاخ”  ؟ ( ریشه یابی) 

واژه “مازراخ” یا  “مازولاخ”  ؟ ( ریشه یابی) 

یکی از بازی های نشاط آور که در کوچه بیشتر بازی می کردیم “مازولاخ” یا “مازالاخ” بود (فرفره چوبی). با گویش محلی “مازراخ”  می نامند
? – “مازولاخ” یا مازالاخ ، از دو کلمه مازو + لاخ تشکیل شده، “مازو” دانه درخت بلوط در منطقه ی لرستان است، شبیه “مازالاخ” می باشد، “لاخ” به معنای درجا تکان خوردن،(قبلا بحث شده) ، “مازولاخ” یعنی “مازویی” چه در جا تکان می خورد و می چرخد. این نام را به زیبای از طبیعت گرفته اند.
نام های زیادی داریم چه در گویش محلی ‌نامشان را از طبیعت گرفته اند. مثلا “دارکوب” از عملش نام گرفته ، “قارقا”، “چوف چوفا”و “سیرسیرا” از صدایش، “پیس پیسا” از بوی بدش ،( به هنگام دست زدن بوی بدی از خود پخش می کند ) “جُوَرچین” ( کبوتر ) از رنگش، “مازو لاخ”، “گردو” از شکلش، اُوویش = اُوویج = اُو + ویج = آب + جا و مکان = جای آب ، یعنی از ماهیّت ظرف بودنش نام گرفته است. ( وقتی دو کف دست هایمان را در کنار هم قرار داده، به حالت گود در آوریم، بشکل یک کاسه در آمده و آب می خوریم، به این شکل شدن کف دست ها “اُوویج” می نامند ) و …
? – در هر صورت بازی با “مازولاخ” بسیار شیرین بود ، هر کودک برای خود مازولاخ داشت، نخ ” قیطان” را به بدنه ی “مازولاخ” یا مازالاخ می پیچیدند برابر شکل زیر، بالا برده و در هوا سرِ نخ را در حالی که مازولاخ هم بازی خود را در زمین نشانه رفته بود ، محکم می کشیدند، این نیروی کشش به نیروی چرخشی تبدیل می شد و نوک آن در زمین مدت ها می چرخید و اگر نوکش به مازولاخ دوستش می خورد امتیاز داشت. بعضاً کودکان بدنه مازولاخ را سوراخ و درون آن را خالی می کردند، تا در هنگام چرخش صدای بَم شبیه آژیر تولید شود،

 

علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب 

دیدگاه ها
  • علی مشعوفی پاسخ به دیدگاه

    درود بر شما. خیلی عالی بود به ویژه توصیف ریشه واژگان. دوران کودکی ما در شهر خلخال، به زیبایی و به همراه هم سن و سالان خودمان، گذشت. این مازالاخ را ما هم داشتیم، دقیقا به همان شکل. اما نامش را (گیردنه- با فتح دال و نون) می گفتیم که خوب همان گردانه یا گردونه است. اندکی تغییر هم در نحوه بازی داشتیم..‌‌. نخی که فرمودید ما به چوب می بستیم،نوارهایی به عرض حدود یک سانت که که پارچه می بریدیم، چندتایشان را دسته می کردیم و محکم می بستیم به چوب و بدین ترتیب یک (قامچی) یا همان شلاق اسب، می ساختیم. گیردنه را با انگشتان دست روی سطح صاف می چرخاندیم و بلافاصله بلند می شدیم و با قامچی، ضربات محکم و پشت سر هم به گیردنه می نواختیم. تمرکز، سرعت، تنظیم فاصله دست با گیردنه، نحوه نواختن ضربه به گیردنه به طوریکه با ساییده شدن به بدنه، باعث افزایش سرعت شود. خیلی طول کشید تا من یک گیردنه باز حرفه ای بشم. زمستان های سخت و یخبندان سطح صاف و یکدست یخ، همیشه برایمان نوید بخش یک گیردنه بازی درست و حسابی بود.