نمایش نوار ابزار

??- چُومچه گَلین :مراسم تمنّای بارش باران، ( قسمت ۳ و ۴ )

 

مجسمه بانوی “آناهیتا” الهه آب، نگهبان بارش باران، رویش سر سبزی و حیات ( نصب شده در شهر فومن) ،

قبل از انقلاب از این  مجسمه در ابتدای  خیابان دارایی مراغه نصب شده بود که بعد از انقلاب اسلامی برداشتند.

??– چُومچه گَلین :    مراسم تمنّای بارش باران، ( ق- سوم )

 ??《… سرود “چومچه گلین”  از نگاه دیگر، یعنی ای مردم،  ایران ما “آب” کم دارد،  “آب” مایه حیات و نیاز زندگی است، در مصرف آن اسراف نکنید،  الگو های مصرف بهینه “آب” را رعایت کنید، مصرف بهینه،  به نوعی ذخیره کردن “آب” است.  ??

?? – انسان ها همواره در طول حیات، به اهمیّت آب پی برده اند.

    اوّلین تمدّن ها در کنار آب ها، چشمه ها و رودخانه ها شکل گرفته اند.  آب از عهد باستان در فرهنگ، ادبیّات، افسانه ها و در میان مردم ایران از اهمیّت و ارزش بالایی برخوردار بوده.  کودکان ایران، اوّلین کلمه، “آب” را درکلاس یاد می گیرند.  عید نوروز در سفره هفت سین،  ماهی داخل “آب” می گذارند تا همگان ببینند که زندگان به آب زنده اند و بی آب ماهی می میرد.  هنوز خانواده های سنّتی  پشت سر مسافر برای رفت و برگشتی با سلامتی “آب” می‌ریزند.  بیشترین ثواب تشنه ای را “سیرآب” کردن است. گوسفند را بی “آب” ذبح نمی کنند. “آب” یکی از چهار عنصر اصلی در فرهنگ ایرانیان بوده.  یکی از عللِ مظلومیّت امام حسین و کودکانش نداشتن “آب”بود.  با جوازِ “آب” به درگاه خدا نماز می خوانیم و دختران برای گشایش بختشان در کنار “آب” سبزه گره می زنند و…

   به نظر حقیر یکی از زیباترین مراسم ایرانیان، بعد از عید نوروز،  مراسم “چومچه گلین” می باشد.

 ??- بانوان ایران،  تا چند دهه پیش، صبح اول وقت، جلوی درِ خانه ها “آب” می پاشیدند،  الان هم بانوان قدیمی این سنّت دیرینه را بخوبی حفظ کرده اند. بانوی ایرانی،  صبح قبل از طلوع آفتاب و قبل از اینکه همسایگان از خانه ها بیرون بیآیند.  با الهام از آناهیتا، با آموزه هایی از فرهنگ پیشینیان ، بعد از جارو زدن و تمیز کردن جلو درِ خانه،  آفتابه را از آب چاه پُر می کرد و با نیم دایره هایی به شکل امواج زیبای آب، جلو درِ خانه اش “آب” می پاشید.  راضی نمی شد به زمینی که جارو  نزده و تمیز نکرده،  آب بپاشد. اقدامی زیبا با نگاهی  مثبت،  برای حفظ کرامت انسان، حرمت و احترامی که برای همسایگان و عابرین پیاده انجام‌ می پذیرفت.  “آب” مایه ی روشنایی چشم است و آرامش روح  (آیدین).  در اوّلین  شفق صبحگاهی، با “آب” به استقبال سحر خیزان،  همسایگان و رهگذران می رفتند.

     به بیان دیگر یعنی : عزیران رهگذر، همسایگان بزرگوار، همنوعان،  ما جمع نشین این خانه، در اوّلین وقت روز، آروزی یک روز زیبا،  توأم با موفقیّت، سلامتی،  به تمیزی و روشنایی “آب”،  امروزِ پُر برکتی را برای شما آرزومندیم.

     بعد از آبپاشی درِ خانه به داخل  حیاط بر می گشت، حیاط را جارو می زد، آب می پاشید. سماور را روشن و بچه ها را بیدار می کرد تا بچه هایش ببینند و بیآموزند آداب و سنن  زیبای ایرانیان را.  ???

 ?- چقدر این کردار و پندارِ پسندیده، یک انرژی مثبت، برای همگان همراه داشت.  جا دارد جوانان از این پنجره، نگاهی به فرهنگ ایران عهد باستان بیاندازند.  تا دانسته شود که چرا مردم دنیا ایران را مهد تمدّن و به ایرانیان با دیده احترام می نگرند.

  چرا و چگونه به این روز افتاده ایم.؟؟؟

* شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار.

* مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد.؟

 

برگزاری مراسم چومچه گلین ( عکس از اینترنت ) 

-چُومچه گَلین :   مراسم تمنّای بارش باران، ( ق- چهارم )

?? – (استرابون، جغرافی دان یونانی، که ۵۰ سال قبل از میلاد مسیح می زیسته)، می نویسد.

《… ایرانیان هنگام پرستش آناهیتا این جملات را تکرار می‌کردند:

«می‌ستایم “آب” را که آفریده اهورامزدا است.

می ستاییم همه “آب‌”های پاک را که داده اهورا مزدا است.

ستایشگرم “آب” پاکِ سود رسان زندگی‌ساز را،

ستایشگرم آناهیته را، آن نگهبان شایسته “آب‌” های نیالوده گیتی را.

همه “آب‌”های نا آلوده و پاک که از ابرها سرازیر شده و بر سینه زمین همچون رودها، چشمه‌سارها، دریاها…》( ۱)

⚫️ – متاسفانه، بیشتر مردم به “آب”، آن حرمت و احترام گذشته را  قائل نیستند،!! حرمت ها را برداشته و اعتقادی به مراسم “چومچه گلین” ندارند. !!

    به نظر حقیر خارج از تغییرات آب و هوایی چه در بارش باران موثر می باشد. یک کمی از مشکلات بی آبی را باید در تعطیلی مراسم آئینی “چومچه گلین”، این نهاد مردمی در روشنگری افکار عمومی،  جستجو کرد.

   بعد از انقلاب، مردم بی تفاوت به اصل صرفه جویی.  انقلابی و تهاجمی دیگر به ذخایر آبی کشور انجام دادند،  مسئولان رسما اعلام می کنند در این ۳۰ سال اخیر ۷۰ درصد منابع آبی کشور ازبین رفته است.

    قبل از انقلاب، کشاورزان، با “منجلیخ آب” از چاه آب می کشیدند، کاری بسیار سخت بود،  وقتی آب به تهِ تاک می رسید، دهانه آبرو را می بستند. اصطلاحاً به این کار می گفتند ( دَیَر، دَرمَز). ( آب به تَه تاک رسیده، یا نرسیده ، آبرو تاک را ببند).

   بعد از انقلاب از “منجلیخ آب” پایین آمدند، بی ترمز سوار شناورها، موتورپمپ های آبی شدند، قویترین شناور ها را در عمیقترین چاه ها بکار گرفتند و منابع آب های زیرزمینی را غارت کردند.

?- همچو  غارتی نیز توسط اختلاسگران،  دزدان با نفوذ، در ثروت و سرمایه های ملِی کشور انجام دادند. تا جایی که این غارت در کل بدنه جامعه احساس می شود. از خاک فروشی بگیر تا تخریب جنگل ها و آلوده کردن آب و هوا و… زبانم لال،  انگار غارتگران جنگی،  کشور ثروتمندی را به غنیمت گرفته اند.!!! .

⚫️- از طرفی جویبارها و رودخانه ها را پُر می کنند از زباله  و نخاله، ظروف یکبار مصرف،  انواع قوطی های پلاستیکی، شوینده ها، روغن های تعویضی از ماشین آلات، فاضلاب خانه ها، مواد سمّی کارخانجات و هر آنچه دور ریختنی است در آبروها و رودخانه ها می ریزند، !!.  همانند راهزنان در گردنه ی آبروها نشسته اند،  جویبارها و رودخانه ها را با خاک پُر می کنند، راه را بر آب می بندند، برای خود راه می سازند.  تمام راه ها و راه حل هارا به نفع خود مصادره می کنند. !!!

  به کجا چنین شتابان،!!؟؟.

 ?- به باور حقیر آب زنده است، مثل تمام اجزا زنده طبیعت به “کنش” های منفی “واکنش” نشان خواهد داد.

?- امروزه با فشار دادن یک کلید، با برقی ارزان،  شناورها را روشن،  بی بالاسر آب،  آزاد به کل زمین  رها می کنند و به سرکار دیگری می روند. بعضا یادشان می رود، به جای ۴ ساعت، بیش از ۲۴ ساعت،  شناورها با تمام قدرت، مخازن و ذخیره آب های زیر زمینی  را بیرون می ریزند،  آب تبخیر می شود و می رود.  آینده را،  بی پندار از پی آمدهای آن،  می خشکانند. و به باتلاق خود ساخته، گرفتار می سازند.

?- انگار چاقویی را به دست کودکی داده اند که آگاهی لازم برای استفاده از چاقو را نمی داند. نه کشاورزان و نه بزرگان کشور، بی اندیشه از عواقب آن،  بنام خدمت به صنعت کشاورزی انجام داده و می دهند. چرا؟

   چون از نسل “چومچه گلین” نبودند و نیستند، درس های لازم را از مراسم “چومچه گلین” نگرفته اند. از قشر مستضعفین فکر و اندیشه بودند که به محض روی کار آمدن،  کارشناسان را از سرکار برداشتند، خانه نشین کردند و خود…

 سپاس از خوانش این نگارش

?????????

 

  علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب ۱۱ /۱۳۹۹

۱ –  (بنی اسد، اسطوره آب و باران در ادیان ایران باستان و هند، ص ۱۵۴) و…

دیدگاه ها
  • adminn پاسخ به دیدگاه

    [ارسال از خسروشاهی شانلی بناب]
    سلام علیکم وقت شما بخیر
    عزیزم جناب آقای بالغ
    چومچه گلین امروزبرایم از زیباترین نگاشته هایتان بود که بهترین خاطرات روزهای خوب گذشته را برام تداعی کرد،
    همانطورکه مرقوم فرمودید،
    برای جارو کردن جلوی درب خانه به احترام همسایه هاواحتمالارهگذرها،اول کمی آب میپاشیدندکه گردوخاک نشود،
    والی اخر که به زیباترین نحو نگاشته اید،
    بسیار عالی وبسیارزیبا
    وجودتان بی بلا،انشاء الله

    ⚘???⚘
    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت حاج آقای عزیز و بزرگوار
    بله درست می فرمایید از گذشته ها خاطرات شیرینی داریم.
    کف کوچه ما خاک ماسه ای بود، وقتی از خانه بیرون می آمدیم، جلو درِ خانه ها اکثرا آب می پاشیدند، منظره جالب و زیبایی بود.
    ممنون و سپاسگزارم حاج آقا.

    [ارسال از اسماعیل گرامی]
    سلام به به و دیگر هیچ
    هر آنچه لازم بود گفته شد ، لطافت نوشتار تنه به لطافت آب می ساید
    همه آنچه در مورد آب با تمام وجود در دوره کودکی به حافظه داشتم بر پرده زیبای آویزان جناب بالغ شد فیلم مسجل ، دست مریزاد و درو

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب، استاد مهربان
    بزرگوارید
    از تشویق و دلگرمی استادم، بسیار
    خرسند و خوشحالم
    ????????

    [ارسال از Rasoul YF]
    وه! چه زیباست ! “چومچه گلین ” از نگاه دیگر ???
    پاینده و برقرار باشید جناب بالغ بدون اغراق این یک زیبا و پر محتوا ی علمی نوستالژی در توصیف “”آب”” و موقعیت جفرافیای و آب و هوایی کشورمان در سطح دانش یک کارشناس ارشد امور آب است و از نظر شیوایی قلم هم همچون متنی شعر گونه و تصنیفی است همچون اشعار فریدون مشیری ، هشداری جدی به مردم و مسئولین در مدیریت آب این مایه حیات
    که در میان متنون و مقالات سیاسی ( در کشور سیاست زده ) کمتر دیده میشود
    چومچه گلین برعکس مقالات دیگر می ماند در دل تاریخ ، درود بر این قلم که
    ضرورت امروز و نیاز فردا را با تمام ابعاد در بیانی مهربانانه توصیف می کند باشد که حداقل معرفت درک این مهم داشته باشیم و بیش از این شرمنده ی نسل های آینده نباشیم چنانکه گذشتگان ما درک صحیحی ازسرزمین خود داشتند
    و هرگز افراط و تفریط نکردند زندگی و آبادی سرزمین ما مدیون صرفه جویی
    پدرمان است

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت، جناب یگانه استاد عزیز
    از توجهتان با این نگارش زیبایتان ممنون و متشکرم، حقیر اگر چیزی نوشته ام از قلم شیوای عزیزان و بزرگواران خانواده تالار بنابیان آموخته ام .
    از مهر و مهربانیتان متشکرم.

    [ارسال از بهزاد نبی قدیم]
    با سلام بسیار بسیار زیبا جناب بالغ????

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت بهزاد جان
    متشکرم از لطف و محبتتان
    بزرگوارید.
    ??????

    [ارسال از خسروشاهی شانلی بناب]
    سلام آقای بهزادعزیز.
    نوشته های جناب بالغ برای من وصف العیش،نصف العیشه،
    بقول شمابسیاربسیار زیبا

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عزض ادب
    حاج جان، عزیز و بزرگوار
    از دلگرمی ها و تشویق های حضرتعالی تشکر می کنم
    ????????

    [ارسال از Esmaeil Mohammadi]
    ?????❤️❤️❤️❤️

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت
    صبح زیبایتان بخیر جناب محمدی
    سپاسگزارم
    ??????

    [ارسال از Ozra Rahmani]
    سلام و عرض ادب و سپاس ?و ما قَدَر حق جناب آقای بالغ در این تالار نباشیم ذهن من در خوانش قلم توانای آقای بالغ با چینش ادیبانه واژه ها به سماع می خیزد. انگار همه پدیدار ها را نت کرده در آهنگ زیستی مان شور و ماهور می زند . از اینکه اقوام ایرانی توانسته است تا امروز بر سـر پا بماند و تاریخ مستمر خود را لنگان لنگان به جلو بکشاند، خود داستانی دارد که باید رمزهایش را جای دیگر به دقّت شکافت.
    واقع امر آن است که همه‌ی حوادثِ کم و بیش سختی که بر او گذشته، تاریخِ او را منقطع نکرده است، تا نزدیک به اضمحلال رسیده، ولی بریده نشده است.پدیدارهایی چون چومچه گلین ها هنوز در آبگیرهای زیستی ما به زیبایی می جوشند و به سوی آینده امیدوارانه سرازیر می شوند ، و در مجموع بقول دکتر ندوشن ، می‌توان گفت که ملّت ایران شبیه به آن بوته‌های صحرایی چون قیچ و گز بوده است که زندگی در شدائد را می‌آموزند و ریشه‌ی خود را محکم می‌کنند، و با کم‌آبی و سموم و داغی و سردی خو می‌گیرند، و چون بادهای تند بوَزَد و یا شن‌های انبوه روی آوَرَد، سرِ خود را خم می‌کنند و از نو پس از رفع خطر، برمی‌افرازند، و عادت کرده‌اند که ذخیره‌ای حیاتی در خود داشته باشند که در خشکسالی و عُسرت آن را به کار گیرند.

    سلام و عرض ارادت
    خانم دکتر
    زبانم بند آمد از این متن آموزنده زیبایتان، چه بگویم نمی دانم.
    اما می دانم نسل ما باید تا آنجایی که می تواند به نسل امروز که به تندی و شتابان می تازد و از داشته های نیک فرهنگی پیشینیان فاصله می گیرد، ندا دهد. عزیزان تمام ادبیات کهن ما حکایت از آن دارند که ما این نبودیم که اینک هستیم.
    اندک توقّف، اندک تامّل و تفکر، همه پل ها را خراب نکنیم. سراغ داشته های فرهنگی و علمی ایرانیان را از ضرب المثل هایی چه هر کدامشان یک کتاب درس به تجربه اثبات شده دارند، از افسانه ها، ادبیات کهن ایران، بازی های قدیمی کودکان، معماری و آثار تاریخی، ادیبان ، هنرمندان، مورخان و… بگیرید.
    از پیران دنیا دیده و تجربه آموخته به پرسید. نمی گویم درجا قدم زنیم، اما از درختان کهن و پرثمر پیوندی بردارید و بروز کنید.
    به نظر حقیر، بیشتر نسل امروز کم مطالعه است، به دنیای مجازی دلبسته.
    به باور حقیر، به جوانان هم باید حق داد. آنقدر کتاب های بی محتوا، بی بنیه از علم و عقل، تکراری، بدون اینکه حرف تازه ای داشته باشند با استفاده از حق تالیف ازاعتبارات دولتی، چاپ، مثل سیل روانه بازار و کتابخانه های عمومی کرده اند، چه برای این نسل صاحب عقل و دلیل، منطق و برهان جذابیتی نمانده است. قبل از اینکه کتاب خوان کنند، گریزان کرده اند. در چنین شرایطی تر وخشک با هم می سوزند.
    سپاس
    [ارسال از Ozra Rahmani]
    سلام و عرض ارادت ،از اینکه جوانان کتاب نمی خوانند. یکی از دلایلش این است که کتابها جوانان را نمیخوانند. همانطوری که مرقوم فرمودید وقتی کتابی درد ما را ننویسد و به درمان هم فکری نکند و در پیچ و خم زندگی ، گرفتاری ها و مشکلات روزمره راهنمای مردم نباشد ، مردم و جوانان هرگز دنبال آن کتابها نخواهند رفت ، اگر اندیشمندان کهنه ها را بیندیشند تازه خواهد شد و اگر تازه ها را بیندیشند تازه تر خواهد شد. باید اندیشید. ولی اندیشیدن مشکلترین کار جهان است. !!،
    [ارسال از Rasoul YF]
    درودها جناب بالغ بزرگوار?? مثل همیشه عالمانه و آگاهانه و دلسوزانه وبیان واقعیت امروز و فاجعه فردا
    براساس آمار و ارقام از منابع رسمی و در مصرف بی رویه و اسراف آب در کشاورزی بروش سنتی غرق آبی حتی
    نه غرق آبی سنتی قدیمی که روی اصول و ضابطه مند بود ( دیر ، درمز) که این مطالب بیشتر برای افراد ۶۰ سال به بالا قابل تصور است
    متاسفانه حاکمیت و مردم غافل از یک خدای نا کرده فاجعه بزرگ خشکسالی هستند که این یکی دیگر مثل یک موضوع سیاسی قابل مذاکره نیست و بازگشت بحالت اولیه غیر ممکن است
    بارش ها و نزولات آسمانی اندک و مصرف بی رویه منابع آبی زیر زمینی با حفر هزاران چاه غیر مجاز در هرسال در کشور، آینده ی خطرناکی را در پی خواهد داشت تنها راه پیشگیری و حفظ ذخایر و منابع آبی مکانیزه کردن آبیاری کشاورزی از طریق قطره ای و بارانی به کمک دولت زیرا که ۹۸ در صد آب در امور کشاورزی مصرف میشود و تنها ۲ درصد ناچیزی در مصرف صنعت و خانگی ، البته این دلیل نمیشود که حتی در ابن قسمت هم صرفه جویی نشود

    باز هم ممنون استاد بالغ از هشدارهای به موقع شما بزرگوار حتی اگر کمترین تاثیر را هم داشته باشد اما یقین دارم با توجه به صداقت شما در نگارش و بیان مشکلات بیشترین تاثیر را خواهد داشت از دوستان عزیز تالار انتظار میرود که مطالب جناب بالغ را به گروههای مختلف فورواید کنند تا با موضوعیت یافتن آن فرهنگ سازی شود قبل از اینکه خدای ناکرده به آن نقطه غیر قابل برگشت برسیم

    سلام و عرض ارادت
    برادر بزرگوارم، جناب یگانه، استاد عزیز
    مطلب حضرتعالی بسیار محتواتر و تاثیر گذارتر از نوشته حقیر می باشد. واقعاً همینطور است “…این یکی دیگر مثل یک موضوع سیاسی قابل مذاکره نیست…”.
    بنظرم مردم را باید از طریق نهادهای مردمی، به صورت جدی از اتّفاقی چه می افتد آگاه کرد، تا از این راه خطرناک برگردن و بی آلوده کردن آب، از هر راهی که می شناسند صرفه جویی را پیشه گیرند.
    مردم ما باید همان احترامی که پدران ما به نان دارند و خرده نان را از زمین برداشته و در سوراخ دیوار می گذارند، تا مبادا زیر پا بماند و موجب بی احترامی شود، به آب نیز باید بهمین دیدگاه احترام آمیز، نگریست.
    درودها ??????

    [ارسال از Rasoul YF]
    باسلام و عرض ادب و احترام و ارادت
    بزرگوار بنظر میرسد این کجراهه از زمانی آغاز شد که متولیان امر آموزش های اخلاقی و معرفتی پدران ما که همانا روحانیون بودند و پدران ما پای صحبت آنها صرفه جویی و احترام به خرده نان تا حد گناه پای روی آن گذاشتن را رعایت میکردند و این آموزش های اخلاقی نسل به نسل منتقل میشد متاسفانه بعداز انقلاب و رسیدن روحانیت به اریکه قدرت دیگر این مطالب که از وظایف اصلی آنها در محافل و مجالس و منابر بود به بوته ی فراموشی رفت و روحانیت برای حفظ قدرت سیاسی مجبور شدند به جای اشاعه اخلاقیات به سیاست که اهلش نبودند روی آوردند و با تناقض گویی ها خود و یا تناقض در گفتار و کردار ظلم بزرگی به خود و اخلاقیات و مردم کردند که آثار این صدمه هم مانند تخریب و از بین رفتن طبیعت و منابع آبی و محیط زیست از نظر غیر قابل بازگشت بودن به حالت و دوران اولیه اندکی غیر ممکن بنظر میرسد