*- واژه «دیزج» عربیشدهٔ «دژک» فارسی به معنای «دژ کوچک» است. (ویکی پدیا)
? – « … در وجه تسمیه دیزج پروانه می توان چنین اظهار دانست، که علت این نامگذاری وجود دیوار های بلند در گرداگرد باغ ها و پالیزهایی بوده که در آنها انواع درختان میوه و محصولات پالیزی، باغ و بوستان پرورش داده می شده است، …» و «… قابل ذکر است که در اوستا دوبار به کلمه “پری دیزه” اشاره شده است. که از لغات “پری” به معنای گرداگرد و پیرامون. “دیزه” به معنای دیوار کشیدن و محصور کردن ایجاد شده است. { ایجاد قلعه و برج و بارو}(۱)
? – دو آبادی کنار هم یعنی شهر “خوشه مهر” و روستای “دیزج پروانه” هر دو برای حفظ امنیّت زندگی ساکنانش، حراست از دست آوردهایش، به دور شهر دیواری بلند کشیده و قلعه ای ساخته بودند و دور قلعه خندقی کنده بودند. نمونه ای از این نوع دیوار قلعه تا سال ۱۳۹۴ از دیوار قلعه ی شهر بناب پا برجا بود.
? -نام این آبادی دریچه ایست رو بسوی تاریخ این روستا، روستایی که مردمان توانمند و تلاشگری دارند.
? – مسجد فوق در قلب روستا قرار داشت که با ازاره سنگی، نمای مسجد آجر کاری ، شکیل پایه، بالای پنجره ها طاق نمای آجری، اجرکاری سینه پنجره ها طرح حصیری، نمای آجرکاری بیرونی محراب ( انواع طرح قاب بندی، آجرکاری راسته و خفته، لب پخ، دو کله لپ پخ ، برجسته کاری، آجرکاری ایستاده، هرّه چینی لب پخ با چینه ی راسته. مسجد جامع اشرفی در مرکز روستا قرار داشت، هیچگونه مشکل ایستایی و استحکامی نداشته در خدمت مردم بود ، با گذر از همه ی حوادث و رویداد های تلخ تاریخی ، سر بلند و سرافراز در میان علاقمندانش ایستاده بود.
? شب و روز پیام فرهنگی، هنر معماری زیبای ایرانی، ذوق و شوق معماران محلی، گفتنی های تاریخی از گذشتگان را به تصویر می کشید.
? گوشه ای از آنچه بر تمدن ایران گذشته بود، شور و شعور ایران باستان را به راهیانش ، راهنما بود .
? – تا سال ۱۳۷۷ همچنان آغوشش را برای عاشقان و آرامش طلبانِ مردمِ خداجوی و خدادوست باز کرده بود. درون، در و دیوارش شاهد سینه های دردمند انسان های پاک و نیکی بود که در محضر معشوق ، عاشقانه به راز و نیاز و خودسازی می پرداختند، این شکر گذاری اندرونشان را نورانی می کرد و به فرهنگ و زیبایی معماری پدرانشان می بالیدند.
? – سر به سجده شکر می گذاشتند که در سرزمین ایران باستان، مهد تمدن و هنر می زیند که اینگونه معماری ایرانی تا به کوچکترین روستاهایش رسیده است. تا قبل انقلاب بی وجود شورا و بی اذیّت کورذهنان می زیست. تا اینکه مخالفانش در لباس دوست اوّلین شورای اسلامی روستای دیزج پروانه اعلام موجودیّت کرد، تشنگان قدرتی که حکومتشان را بر روستا آغازیدند.
? حکم حکومتی در یک دست و شمشیری از کلنگ و بیل در دست دیگرشان. کورچشمانی که هنر و زیبایی، عشق و علاقه معماران ایرانی ندیدند.
⚫️ – مخالفان تمدّن ایرانی، عاشقان آهن آلات بی جان و روح فرهنگ غرب بودند. و….
ادامه دارد.
۱- حسین بایک ، سیمای بناب، نشر هماذر، تبریز، ص ۳۹۹ و ۴۰۱
علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب .( ۱۴ / ۹ / ۱۴۰۰)
??????