” بین ائو ” وجه تسمیه شهر ” بناب ”
بین ائو = بناب : می گویند نام بناب قبلا” بین ائو” بوده است . می گویند” بین” یعنی هزار ” ائو ” یعنی” خانه “، نتیجه می گیرند” هزار خانه “پس نام بناب “هزار خانه” است .
این نام رادر شبکه مستند سما ، برنامه همسفر ، قسمت اول ، معرفی جادبه های گردشگری به مناسبت جشنواره ی کباب بناب گفته شده . البته این نام ۱۵ سال است به بناب آمده عده ای تلاش می کنند این نام را جایگزین نام ” بناب ” کنند. !!
واقعا حقیر می خواهم به این سئوالات جواب پیدا کنم که .
۱_ چرا این نام در اسناد تاریخی ، ادارات ، اسناد ثبت اسناد ، شناسنامه های دوره رضاشاه در ثبت احوال ، مرکز اسناد ملی و کتابخانه مجلس شورای اسلامی و … اشاره ای نشده است ؟
۲ – چرا در خاطره و یاد، اجداد ، پدران و مادران ما چیزی از این نام نمانده است . ؟ در صورتی که حماسه خوندولان به خوبی در خاطره هاست ؟
۳- چرا در سفر نامه ها به این اسم اشاره ای نشده در صورتیکه ، بناب را بنام بناب نوشته اند .
۴ – آیا می شود اعداد را به جای اسم به یک شهر و یا روستا گذاست ؟ ، مثلا شهر ۲۰۰ درخت ، ۵۰ گوسفند ، شهر ۵۰۰ صندلی و … ؟
۵ – یک سندی معتبر قدیمی ، نام نویسنده و تاریخ چاپ معرفی گردد چه در آن نام ” بین آئو ” مستند آمده باشد .
۶- چنانکه مشخص است یک روستا و یا شهر ، صد ها سال طول می کشد تا شکل گیرد ، خصوصا شهر بناب که صاحب تمدنی هفت هزار ساله است، ( صدرایی ، بررسی باستانشناختی منطقه بناب ، ۱۳۸۴ ) اگر به فرض این نام بناب ، ” بین ائو ” هزار خانه بوده آن وقت این سئوال پیش می آید ، بناب زمانی که ۳۰۰ خانه داشته و یا ۵۰۰ خانه ، مثلا در طول ۴ هزار سال ، اسمش چه بوده است. و الان چه مثلا ۱۲۰۰۰ هزارخانه دارد ، چه بنامیم . و بعد از هزار سال دیگر چگونه توجیح کنیم که بناب هزار خانه است ،
۷ – مبداء تاریخ این هزار خانه را چگونه در نام بناب به شنونده معرفی کنیم . یعنی بگوییم چه زمانی شهر بناب هزار خانه داشته است و تا شنونده منظور ما را متوحّه شود و……
۸ – همچنین به بناب می گویند ” بیناب ” اگر ” بیناب ” را به دو بخش بین ” و ” آب ” تقسیم و معنا کنیم می شود هزار آب ، ؟ شهر هزار آب یعنی چی ؟ در آن صورت بناب شهری با سه نام می شود ( بین ائو ، بیناب ، و بناب ) آیا این اسم گذاری خوبی است ؟
۹ – آیا ما مجوز آن را داریم بدون کسب اجازه از مردم بناب نامش را سلیقه ای تغییر دهیم / ، به تاریخ چه جوابی داریم ؟
علی اصعر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب
وجه تسمیه شهر ” بناب “
بناب بخشی از منطقۀ آذربایجان است. این منطقه از سمت جنوب و غرب با کردنشین های ایران و عراقِ کرد زبان، از سمت شرق با پارسیانِ فارسی زبان و از سمت شمال با ترکیه و ترکمنستانِ ترک زبان همسایه بوده است. به یقین، در مبادلات فرهنگی بین قوم ها، زبان ها نیز از همدیگر متأثر شده و واژه ها و اصطلاحات آن ها داخل یکدیگر شده اند. افزون بر این، اقوام و طوایفی با زبان های مختلف در این دیار بزرگ استقرار یافته، چندین دهه حکومت کرده و بر زبان این منطقه تأثیر مستقیم گذاشته اند.
اظهار نظر در خصوص اینکه ریشۀ این واژه ها در اصل به کدام زبان مربوط است کار نگارنده نیست و باید زبانشناسان در این باره نظر دهند. امّا، به نظر میرسد اوّلاً نوعی هماهنگی و هم خانوادگی بین آن ها وجود دارد و همگی ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارند . بیشتر این واژه ها مربوط به اصطلاحات کشاورزی سنتی و دامداری سنّتی، صنایع دستی سنّتی، معماری سنّتی و نیز اسامی شهرها، روستاها، نهرها، جویبارها و اراضی هستند ، و از زبان روستاییان و سالخوردگان شنیده می شوند.
به نظر می رسد این واژه ها ریشه و خاستگاه مشترکی داشته باشند که البتّه اظهارنظر دقیق تر در این مورد مستلزم مطالعات بیشتر است.
زبان نیز مانند هر رویدادی در تاریخ روند تکاملی خود را طی کرده و می کند ، اول حرف ، بعد واژه ، جمله و …… اختراع شده و بعد قواعد دستور زبان و نگارش ، و امروز هم فرهنگستان علوم در حال تکامل بخشیدن به زبان است
اما بعضی از واژه های باستانی ، محلی و یا منطقه ای است بعضا زمان گویش این لغات سپری شده و یا می شود ، به عبارتی مانا نمی ماند ، میراست . و لغات جدید سریع در گذر زمان جای لغات باستانی را می گیرند ، مخصوصا با اختراع وسایل جدید ، نام وسایل و ابزار کار قدیم از حافظه ها حذف می شوند ، مثلا امروزه کمتر جوان می داند ” شَنه ” ، چَرت کِش ” ، ” قوقا ” ، ” قیله “، ” یاب با “، ” خَچه ” ، ” اَرسین ” ، ” شیش ” و …. یعنی چه . وسایل کار جدید با اسامی جدید قدیمی ها را بایگانی می کند .
بعضی وقت ها واژه ، باستانی است و در حال حاضر هم بکار می گیریم وبا آن صحبت می کنیم اما نمی دانیم این نام و یا لغات به کدام زبان تعلّق دارد حداقل من نمی دانم . بعضا در لغت نامه ها پیدا نمی شود و در قالب قواعد زبان جای نمی گیرند . باید با واژه های مشابه ، همسان و هم خانواده پی به معنی آن برد مانند ( نگارش بر مبنای گویش محلی است )
میر = امیر = در زبان عربی یعنی بزرگ ، سردار ، رئیس .
میر = مرگ و موت
میر = خورنده ، در کلمات: اَمیر ( اَ + میر) = شیر می خورد / اَم = بخور / اَم مِه = نخور (به خواهر پدر نیز گفته می شود / اَمجه = شیردان ،جایی که خوردنی جمع شده / ام زیه = خوردن به زیبایی = مشغولیت بچه ، خوردنی ندارد برای سرگرمی است / خَمیر (خم + میر) = خَم می خورد ، خَم بر می دارد / دَمیر (دم + میر) = حرارت می خورد ، حرارت بر می دارد / چُؤمیر (چو + میر) = چوب را می خورد { چُو یعنی چوب مانند چُپ = چوب ، چارچوا = چهار چوبه ؛ چُؤ = چوبی که موقع دسته کردن بیل می زنند ؛ چُؤز (zöç) = چوب سرخشده یا ذغال سرخ شده ؛ چُؤشن = درختزار ، بیشه زار ؛ چُتوک = تنۀ ریشه دار درخت ؛ چُل = بیشه زار و باغ ؛ چول (çül) مانده از سوخت چوب ، خاکستر ؛ چُؤم (çöm) = آغل و مکانی که با چوب درست می کنند ؛ چُوبان (چو + بان = چوب + نگهبان گوسفند ) چُودار = چوب + دار (صاحب چوب و چوبان نگهداری از گوسفند) ؛ و … } / جَمیر (جَ + میر) = خوردن به صورت جویدن مثل گوشت مانده در روی استخوان / سُمیر (سُ + میر) = خوردن به صورت مکیدن و …. می بینیم میر در این لغات معنی خوردن و خورنده را می دهد ، به نطرم ایرانی درست اسم گذاری کرده واژه میر را در اول بعضی از نام ها دقت فرمایید ، . ، عملا این کلمات را هر روز در بناب بکار می گیریم بدون اینکه بدانیم این لغات متعلق به چه زبانی و یا چه زمانی است ، بعضی واژه ها شاید قبول کردنش سخت باشد چون در زمانش نیستیم ، باید زبانشناسان اعلام نظر فرمایند . ( پایان قسمت اول)