نمایش نوار ابزار

شهر کلاغ های بی داعش :  ( قسمت – ۱۵ و ۱۶ )

❇️ – شهر کلاغ های بی داعش :  ( قسمت – پانزدهم )

? – یاد ایّام

? – 《….نام  “قارقا”  (کلاغ) از صدا و آوازش گرفته شده،  از دو کلمه (قارقار)،  کلاغ ها با این دو کلمه با کمی تغییرات آوازی با هم صبحت می کنند،  اقدامی بسیار نیک و پسندیده.؟  در این کار ناخودآگاه،  یک آگاهی و هوشیاری نهفته است .

* (موارد زیر نظر نگارنده است).

? – ناتوانی در نفوذ زبان کلاغ ها،  یک امنیّت فرهنگی و اجتماعی  برایشان بوجود آورده است.

     زبان بیگانه، با همه ی مزایا و مزیّتش چه دروازه ارتباط  تمدّن هاست،  از طرفی وسیله نفوذ اجنبی برای ایجاد انواع وابستگی ها،  از جمله  وابستگی فرهنگی، از بین بردن هویّت و ماندگاری زبان آن قوم هم هست.   یک نگاهی به این زبان محلی خودمان بیاندازیم،  مخلوطی از واژگان فارسی، کردی،  انواع ترکی،  عربی،  انگلیسی،  روسی و اخیراً هم شاید چینی و ونزئولایی.   آنقدر نفوذ کرده  چه لغات و واژه های پرنغز و مغز محلی،  با آن همه زیبایی در معنای طبیعی و کاربردی ،  وقتی بکار گرفته می شود ، یا معنا و خوانش  درست آن را نمی دانیم و یا در صورت خوانش و معنا ، از طرف افرادی چه به زبان خاصّی مشهورند،  مورد اعتراض قرار می گیرد.

?  – وقتی انسان خواست  به کلاغ، مثل تمام پرندگان با توجه به خصوصیّاتش، نامی نهد .  نظری به آواز و رفتارش کرد و  او را “قارقا” یا همان “قارقار” نامید.

    یکی از رفتار کلاغ ها در زمستان،  زمانیست چه  سطح زمین را برف فرا گرفته، سفره زمین بر چیده شده و حیات مورد تهدید جدی  واقع گردیده است .  در این موقع کلاغ  ها به جای “قارقار” ،  بیشتر به  تک کلمه شمرده ، شمرده ی “قار” می آوازند یعنی همه جا را  “برف”  فرا گرفته ، زمستان است.  کلاغ ها به دنبال غذایی چه در فصل پاییز  از بادام و گردو ، در سوراخ دیوار ها ، گوشه ای از شاخ ها و در لای خاک نرم تاک ها برای چنین روزی  نگهداشته اند می روند،  یعنی  “برف” تمام روزنه های امید به زندگی را بسته و به سیاهی نشانده است.

 ? –  انسان با همه ی تلاش برای آموختن زبان پرندگان،   همین یک کلمه  “قار”  را از کلاغها آموخت و به مجموعه لغت نامه اش افزود،  و به “برف” گفت  “قار”،   فراتر از آن به سیاهی گفت “قاره” (برفه)، و به بخت برگشته گفت “بخت قاره” (برفه).  یعنی همه جا “قاره” سفره ی زمین   زندگی را “برف” پوشانده.  غذای روح و جسم زیندگان را از بین برده، در ظاهر سفیدی،   زندگی را به سیاهی نشانده است ، (چقدر این واژه ها در معنای طبیعی خود بکار گرفته  شده ) ، خصوصاً برای محرومان،  درماندگان جسمی و  روحی، آنانی که مشکلی در درون دارند و از آبروداری لب از لب باز نمی گشایند.   از طرفی دستی در انبار آذوقه،  دندانی برنده و چنگالی درنده ای ندارند تا با توسل به زور و نفوذ،   دستبردی به آذوقه همگانی زنند و  فرار کنند.  برای این عزیزان همه روز های سال “قاره”  یعنی سیاهه.

 ? –  انسان ها از کلاغ ها آموختند و شاید  هم کلاغ ها از انسان آموخته باشند چه برای مقابله با حیات زمستان گرفته،  اندک آذوقه ای ذخیره کنند  و اگر ذخیره هایشان تمام شود،  می روند  دنبال “پِشَرِه”  peshareh  .

     “پِشَرِه”  میوه ای است  چه به هنگام برداشت حاصل از باغ ،  توسط کسی که  اختیار تام این باغ را به دست گرفته است ، اندکی بر روی درختان  چه از دیده ی اربابان  دور مانده است، باقی می ماند.

     مثل واژه “باششاق”(سنبل به زمین ریخته شده به هنگام درو)، غذایی برای پرندگان صحرایی و هم برای روستائیان  “قره یا قاره”.(کشاورزان بدون زمین کشاورزی).

? – هم خانواده  کلمه “پِشَره” ، واژه ی  “دِشَنَه”  می باشد.  در زمین برف و “قار” گرفته .   مرغان، جوجه ها و پرندگان نیز  برای پیدا کردن غذا با نوک و ناخن،  آشغال ها را زیر و رو می کنند،  این عمل پرندگان را “دِشیر ، یا دِشَنیر” می نامند.  مثل انسان های محروم از ثروت سرزمینشان، که آشغال ها را زیر و رو می کنند. انگار دولتی در بالای سرشان نیست. !!!  تا کی این انسان های بخت “قاره” به دروغ و تزویر برای حفظ آبرو،   بگویند ما هم زندگی می کنیم . ؟؟؟

  ?? –  انسان ها به حکم انسانیّت،  به مهر و مهربانی طبیعت،  با دستان رحمت و بخشش خداگونه ، در این چنین روزهای سخت،  ناشی از  بارش “قار”،  برف گرانی، کرونایی،  بیکاری،  بیماری،  نداری  و  ناتوانیِ دولت از اداره امور کشور ، مردم بزرگوار به حال و روزِ این انسان های  محروم ،  که دردی در درون دارند و به عللی  ازکاروان زندگی درمانده اند،  به دل های  این عزیزان دانه ای پاشند . ???

? – اگر زبان کلاغ ها غیر از این دو کلمه ی “قارقار” بود، الان…

❇️ – شهر کلاغ های بی داعش : ( قسمت شانزدهم ، پایانی )

? – یاد ایّام

? -…  اگر زبان کلاغ ها غیر از این دو کلمه ی “قارقار” بود،  الان مانند مردم سایر کشور ها دچار یک سردرگمی در انواع ایدئولوژی های  رسمی و غیر رسمی ، زمینی و آسمانی،  خوب و بد شده بودند.  بدنبال آن جنگ های خانمان سوزِ  بی پایان قومی،  ایدئولوژی،  ایده گستری،   نژادی،  توسط داعشِ کلاغان،  کلاغ ها را کشته و شهرها را به ویرانی کشانده بودند .

 حقیر نه دیده و نشنیده ام کلاغی  بدلیل اینکه عقیده و باورش،  چه یک امر شخصی  بین خود و  خدای خویش است  با کلاغ های دیگر همسو نیست،  کاری به کار دیگران ندارد،  آزار و اذیّتی هم به کسی نمی رساند.  سرش را از تن جدا کنند،  یا دسته جمعی بریزند خانه و  لانه ی کلاغ های  بی گناه روستای دیگر را ویران،  مردانشان را بکُشند،  بچه ها و بانوانشان را به اسیری گیرند و در میدان اسیر فروشی به بردگی بفروشند و بگویند ما نماینده خدا در روی زمینیم و حکم خدا را اجرا می کنیم !!!!.  و یا  ادعا کنند برای شما آزادی و دموکراسی آورده ایم .

 ? – کلاغ ها بر روی هر درختی بیش از ۱۰ لانه ی بدون حصار و دیوار  زندگی می کنند ،  در مجموع  یک شهر را تشکیل می دهند،  با اینکه بال دارند و نیازی به بالا رفتن از دیواری نیست.   اما در کارنامه ی هیچ کلاغی  ننگ تجاوز ، مزاحمت،  ورود به حریم و خانه خصوصی دیگران ثبت نشده است،  سرقت،  اختلاس و احتکار در میانشان نیست.  چیزهایی می خورن،  اما مال یتیم،  بیوه زن،  فقیر،  بیت المال، ارز و اموال عمومی را نمی خورن.  تا آنجا که  می توانند به همدیگر عشق می ورزند بدون پرسیدن از نام و نشان و عقیده،  به داد همنوعان خویش می شتابند.  روح همکاری و تعاون در کلاغ ها  به منتهی درجه وجود دارد.

? – همه کلاغ ها در رفتارهای شخصی خود آزادند،  اما در رفتار و قرار دادهای اجتماعی مقیّد به رعایت اصول همگانیند. انگار بخشی از قانون حقوق بشر از رفتار کلاغ ها نوشته شده.

     کلاغ ها در اثر آزار، اذیّت، تخریب محیط زیستشان،  توسط عوامل انسانما،  از شهرها به روستاها پناه برده اند، آنقدر مهاجرت کرده اند چه نام یکی  روستاهای منطقه قوری چای  هشترود،  “قارقا کندی” ( روستای کلاغ) هاست.

? – اما جای سئوال است ؟؟.

چرا کلاغ ها می توانند در زندگی اجتماعی  رفتار مسالمت آمیز داشته باشند، ؟. امّا انسان های  متمّدن در عصر علم و صنعت،  با این همه قوانین باز دارنده و حمایتی،  عوامل اجرایی ، قضایی، نظامی،  دولت های مقتدر،  با تشکیلات و اعتبارات کلان ،  با انواع نهادهای فرهنگ ساز علمی،  دینی و اجتماعی با اعتبارات نجومی،  با در اختیار گرفتن تمامی کانال های ارتباط جمعی،  حتی در بین خودشان هم به مسالمت  نمی توانند .!!! ؟؟.  ما را به جایی  رساندند که امنیّت و آرامش به بزرگترین آمال و آرزوی بشر تبدیل شده است. ؟؟؟.!!.

? ایراد کار کجاست.؟؟؟ ،

  آیا زیبایی های اخلاق، رفتار و کردار انسان ها،  به نفرینِ ( “قار قیش” = سیاهی و زمستان) دچار شده است.؟

? چرا آب ها مثل کلاغ ها از میان ما رفتند ؟  رود ها و جویبار ها خشکید ؟ دیگر قناتی کنده نمی شود؟ قویترین شناور ها در عمیقترین چاه ها بی آب شناورند؟ تنفسی تمیز یافت نمی شود.؟

?- چرا میراث فرهنگی،  بازی های قدیمی کودکان،  این سرمایه و ثروت های پدران ما،  با آن همه تجربیّات علمی و عملی،  موفقیّت های تاریخی،  دیده نمی شوند؟

? چرا جوانان ما از تشکیل یک  خانواده صمیمی که اساسی ترین نیاز این قشر از عزیزان است، باز مانده اند. ؟

? چراکودکان ما کودکی ،  جوانان ما جوانی نمی کنند.؟ به بزرگان و پیران ما آرامشی باقی نگذاشته اند .

? ما به نفرین کدامین  کردارمان،  به سیاستِ کدامین سیاستمداران و به تربیتِ  کدامین مربّیان،  اینچنین گرفتار قهر طبیعت  شده ایم ؟؟؟

??  به سلامتی کلاغ هایی که آزادی را بر عمارت نشینی ترجیح دادند.     پایان

 

 

علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب

   ???????

دیدگاه ها
  • adminn پاسخ به دیدگاه

    [ارسال از Aziz Ghavidel]
    ارادت
    من از بین تمام پرندگان عاشق کلاغم
    چون با همه یکرنگ و یکزبانند
    در تابستان و زمستان همنشین کوهستانند
    نه مثل طاوس که هزار رنگ و نه قناری که هزار زبانند و برا هرکسی با رنگ و زبانش بر خورد می‌کنند

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت
    شیخ بزرگوار ، حقیر هم به همین خاطر کلاغ را انتخاب کردم
    ممنون سپاسگزارم که در پایان مطالب، فتوا به نفع کلاغ ها دادی
    ??????

    [ارسال از اسماعیل گرامی]
    سلام و عرض ادب آقای بالغ
    بسیار عالی و دلنشین و واقعی
    کاش و هزاران کاش ??????
    دستمریزاد استاد ، درود برشما

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب
    استاد مهربان ، دلگرمی عزیزان ما را یار شد، ممنون و متشکرم
    ??????

    [ارسال از Aziz Ghavidel]
    با همه اینها حیوان کینه داری هستند‌
    رجوع شود به جنگ کلاغان و بوف ها در کلیله و دمنه

    [ارسال از خسروشاهی شانلی بناب]
    سلام علیکم وقت شما بخیر
    سپاس ازشما که کلماتتان ،ونگاشته
    هایتان ازجان و دلتان بود،
    برایم همیشه تازه گی داشت ،
    همیشه از نوشته های زیبایتان لذت میبردم،ولذت خواهم برد،
    سخن کز دل براید،لاجرم بردل نشیند،
    ارزوی سلامتی و توفیقات بیشتر برایتان دارم،
    ⚘???⚘

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارا ت حاج جان

    نهایت تشکر و سپاسگزاری دارم
    با پوزش قبلی از اینکه در محضر استاتید ، فرهنگیان و عزیزان بزرگوار ، حقیر دست به قلم برده ام.
    سپاس??????

    [ارسال از Rasoul YF]
    باسلام ، درودها آقای بالغ بزرگوار
    مثل همیشه زیبا و دلنشین اما با این تفاوت که قسمت پایانی فوق العاده و فراتر از میراث فرهنگی ،
    واقعیت تلخ جامعه ی امروز ماست که با قلمی شیوا نگارش گردیده درود بر این قلم و صداقت و نیک اندیشی وبیان معضلات جامعه بزبان ساده ???

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت جتاب یگانه

    از توجه و دلگرمی های برادر بزرگوارم سپاسگزارم
    ?????