نمایش نوار ابزار

چَرشنبه سوری در بناب. (چرشنبه بازار بناب و خانه تکانی) قسمت ۳ و ۴

 


(چرشنبه بازار بناب)

? – آخرین روز سه شنبه هر سال را در بناب “چرشنبه بازار” می نامند. چون وسایل خرید در ارتباط با مراسم “شب چرشنبه” است، به این جهت نام بازار را هم ولو اینکه در “روز سه شنبه” دایر می گردد، بنام چرشنبه بازار می نامند.
این بازار یکی بازار های باستانی و پیش مقدّمه ی عید نوروز است. تداوم و ماندگاری تاریخی این بازار تاریخی، با وجود مخالفت های بدون دلیل بعضی از ناآگاهان مذهبی،حاکی از درستی این راه است. اگر جاهلان خشونت طلب دست از باروت بازی، ترقّه و انفجار، ترساندن، زخمی کردن و سوزاندن، دست بر دارند. این سوقات چینی را به چین واگذارند و ارز دولتی را به دارو و درمانِ دردمندان اختصاص دهند.
? – این بازار عمومی سنتی سالیانه یک بار برگذار می شود. برای اجرای “چرشنبه بازار” مردم خیابان اصلی شهر، را چه اقتصاد و داد و ستد بسیار پر رونقی دارند انتخاب می کنند. رسم است بعضی از فروشندگان چند روز قبل با خط کشی در کف خیابان و پیاده رو، مکان و محلی برای خود رزرو می کنند. بعضاً فروشندگان شب سه شنبه را تا صبح در محل و مکان خود می خوابند و از جای خود محافظت میکنند.
وسایل فروش در این بازار، انواع اسباب بازی های رنگارنگ کودکان، از سنّتی و امروزه صنعتی !!. انواع سبزی های خوردنی برای تهیه “دولمه”ی شب چرشنبه سوری. میوه، انواع آجیل، بادام، گردو و کشمش، حلوای محلی، گل های رنگارنگ، انواع شیرینی، صنایع دستی تزیینی، انواع آیینه و شانه های آرایشی و … در زمین می چینند و می فروشند. هر کسی در بالای سر کالا های خود ایستاده و تبلیغ می کنند. مردم کاملاً در انتخاب اجناس آزادند. اجناس بدون گزینش، بدون بسته بندی های فریبنده، عریان، چیده شده در سطح زمین، در دید همگان، بدون اجبار و ایجاد ترس. آزاد از هر گونه اعمال نفوذ. ایکاش در همه ی انتخابات با مردم این گونه رفتار می کردند. آن روز پدران، برادان بزرگ، دست کودکان و نوه های خود را می گیرند و به تماشای این بازار می آورند تا کودکان تماشا کنند و یاد بگیرن، نشاط و شادی در فرهنگ و تمدّن ایرانیان را، آمدن نوروز را و تفاوت دیروز با امروز را.
? ? – دنیای دیگری به روی کودکان باز شده است ، جمعیّتی انبوه، متمرکز، که به سختی و با کندی می شود از داخل این بازار عبور کرد، از هر طرف، ‌ جار کشیدن‌های تبلیغات فروشندگان، اسباب بازی های رنگارنگ. فریاد ها با آوازهای متفاوت، زود باشید چه دارد تمام می شود، کودکان را برای خرید حریص تر می کنند.
نوای سوت و شیپور، که “چرشنبه بازار” است و نوروز از راه می رسد. صدای های با شور و شوق بچه ها که این را بخر، آن را بخر. شادی از سر و صورت بچه ها مثل باران می بارد، قیافه ها مانند گل شکفته اند، هیچ کودکی در خودش نیست، نمی داند به کدام سمت و سو نگاه کند. همه چیز در اینجا برای کودکان تازگی دارد، نه دیروز اینطور بود و نه فردا این چنین خواهد شد. برایش یک سئوال بزرگی است، مگر امروز چه اتّفاقی افتاده است.؟؟ اما حالا جای این بحث ها نیست، باید سهم حداکثری را از شادی و خوشحالی امروز گرفت. خنده و شادی بچه ها، سوت و شیپور دردست کودکان، یادآور قشقرق دسته جمعی کنجشگ هاست. بعضا چنان حال و هوای بازار مردم را گرفته است که بزرگان در شیپور و سوت زنی از کودکان جلو زده اند.انگار عالمی دیگر پدیدار شده است. خاطرات این بازار چنان جذّاب و متفاوت است که هر گز از خاطر کودکان، محو نمی شود. یک سال تمام در این خاطرات شیرین می مانند. تنوع در این بازار آن قدر زیاد است که کودک مانده است کدام را انتخاب کند، انتخاب از کودک و خرید از پدر.??
? – برنامه نویسان تحوّل را از کودکی در درون کودک نهادینه می کنند، کودک باید بداند که اتّفاقی دارد می افتد ، در طول سال فقط یک روز و آن هم امروز چرا؟؟، مگر امروز چه روزی است ؟؟، چرا هر روز، مثل امروز نیست، ؟؟. نوروز از راه می رسد، نوروز اولین روز بهار است، بهار فصل بیداری همه ی خفتگان و پایان زمستان است. کجای این زیبایی و شادی ها با بعضی از عقاید منافات دارد،؟؟ این همه وسایل شادی آفرین به زمین چیده شده اند.؟؟. انتخاب با بچه است. “انتخاب” چه واژه زیبایی است برای کودک، یک آرزو در نهاد کودک کاشته می شود، ایکاش انتخاب همه چیز در زندگی مثل امروز در اختیار من بود، بزرگ که شدم خودم انتخاب خواهم کرد.
تمرین و آموزش دموکراسی برای کودکان ، طراحی و برنامه ریزی شده از اندیشمندان و بزرگان ایران باستان. چقدر از کاروان دور مانده ایم. باید این شعر زیبا را اینطور بخوانیم
کاروان رفت منزل به منزل
قصه و آرزو مانده در دل

?- چَرشنبه سوری در بناب. (قسمت چهارم)
? ? – خانه تکانی

با اندیشه خانه تکانی و انتظار از بهار، فصل جدیدی در زندگی آغاز می شود. زمستان خسته و فرسوده از بی توجهی و ناراحتی مردم در حال رفتن است. بهار از راه می رسد. زمان، زمانِ تکاندن و تکان خوردن است، خانه تکانی از آلودگی های جسمی و روحیست. شستن دست و صورت بعد از بیدار شدن از خواب است. همگام با باران طبیعت باید بارید، شیشه ی پنجره ها را شست و به آب و آئینه ی آینده مثبت نگریست. خاک این زمین حاصلخیز است سال های خشک سالیست و زمین در انتظار بارش باران. اول سال از “چومچه گلین”،‌ بانوی آناهیتای نگهبان باران، بارش باران طلب کنیم، تا همه ی ساکنان این خانه، بهاری شوند و زمین دوباره سبز گردد.
???- منزل به منزل جارو زنیم و آب پاشیم. کسالت ها، افسردگی های زمستان را بشوییم و دور ریزیم، شور و شوق دیگری بیآفرینیم. به همراه طبیعت “نو” شویم. به دید و بازدیدِ بزرگان و خوبان خویشان رویم، عشق و محبت بهاری پیشه کنیم تا عید اتفاق افتد.
? – در این “خانه تکانی” زیبا ترین کار از آن جاروست. اما جارو یک ابزار است در دستان بانوان ایران. این بانوانند که زشتی ها را می زدایند، جارو می زنند و دور می ریزند، زیبایی می آورند و خانه می آرایند، تا همگان آرامش یابند. تنظیف و تنظیم خانه کارِ هر روزه ی بانوان است، اما خانه تکانی نوروز، تکاندن و کندن فرهنگ کسالت و افسردگی، عشق و اراده می خواهد.
بانوان در انجام خانه تکانی، چیدمان خانه را تغییر می دهند تا کودکان زیبایی تغییر و تنوع را از نزدیک به بینند و سرمشق زندگی قرار دهند. با خانه تکانی نوروز را “نو” می کنند و به واژه “نو” معنا می بخشند . ???

? -بهار بانگ خروس سحریست نه برای خفتگان طبیعی از خستگی کار، که برای بیداریِ افکارِ یخ بسته ی زمستان. این خفتگانِ “اصحاب کهف” گونه ی تاریخ.
انسان ها و تمدّن ها می آیند و می روند، نسل های جدید با افکاری “نو” پرورش می یابند. اندیشه ها در گذر زمان صیقل و آب دیده می شوند، دنیا در مسیرِ تحوّل و دگرگونیست، تغییر و خانه تکانیست. زمانه زمانِ دیگری شده. مرزهای اندیشه، کشوری، زبانی، قومی در اثر ارتباطات وسیع جمعی جهان، از میان رفته. همه چیز و همه کس در حال تغییر و تحوّل است. در دنیا خانه تکانی اتفاق افتاده. هستند کسانی که بعد از چندین قرن در انجماد فکر و اندیشه مانده اند !!!، تحوّل را نمی تابند. اراده تکان خوردن و خود اندیشی ندارند، همه چیز برایشان عادی و عادت شده است. هرسال دعای تحویل و تحوّل می خوانند و دو باره دراز می کشند و می خوابند. خفته بیدارند و نمی دانند چکار کنند، با اندیشه های “نو” غریبه اند، نمی خواهند قبول کنند که دنیا، دنیای دیگری شده است. تا کی می توان به تنهایی در غار زیست و از زندگی جمعی و جمع نشینی گریخت. مصیبت بار اینکه، به راهشان اعتقاد دارند. ترس از تنها ماندن، همه را اینگونه می خواهند. با جهالت تا پای مرگ پیش می روند. سند؟ داعش و طالبان !!!
? -باید پنجره ها را باز کرد و شست، تا نور و هوای تازه دمیده شود. چشم های عادت کرده به تاریکی را باید به نور و روشنایی باز کرد.
عصر غارنشینی تمام شده است، کاروانان می آیند و می روند. با تمام کشور ها ارتباط تجاری دارند. درآمد از تجارت می کنند و رفاه می آفرینند، خانه تکانی را در ایجاد کسب و کار، تولید، آسایش و آرامش اعضاء خانواده باید انجام داد.
امنیّت، سلامت جامعه را در آزادی و امنیّت اقتصادی باید جستجو کرد. این تحوّل لازمه اش خانه تکانی در این خانه است.
در این راه از تک ستارگان راهنمای راهیان شب، راه پرسید و رفت، کاروان سالار بی وجود ستارگان راهنما، در بیابان، راه گم می کند.
? – فصل بهار، دست به خانه تکانی در خانه ی زمستان می اندازد …
( ادامه دارد).      سپاس از خانش ای نگارش.

چرشنبه بازار در بناب 

چرشنبه بازار در بناب 

چرشنبه بازار در بناب 

 

علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب ۱ / ۱ / ۱۴۰۰
???????خ

 

دیدگاه ها
  • adminn پاسخ به دیدگاه

    نظرخوانندگان

    [ارسال از Ozra Rahmani]
    سلام و سپاس. از روایت این آیین زیبا و باشکوه. ????

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و ارادت بانوی محترم
    خانم رحمانی
    سپاسگزارم

    ??????

     [ارسال از Rasoul Sadighi_Bonabi]
    بسیار دلنشین و زیباست
    اقای بالغ عزیز جدا دست مریزاد
    ???
    خداوند شما را برای بناب با فرهنگمان سالهای سال حفظ کنند انشاالله که ایندگان از خواندن نگارش های گذشته پرافتخارشان توسط جنابعالی لذت ببرند???
    رسول صدیقی

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارا ت دارم جناب دکتر
    این خدمات ماندگار حضرتعالیست که ما راه به این راه گشاده است.
    آیندگان روش خدمت به مردم را از درس هایی که جنابعالی به ما آموخته اید، یاد خواهند گرفت.
    سپاس از نگاه زیبایتان به نوشته حقیر.
    ????????

     [ارسال از Rasoul Sadighi_Bonabi]
    بزرگوارید
    مسلما نقش ارزشمند جنابعالی در ذهن ها جاودانه خواهد ماند.???

     [ارسال از Ozra Rahmani]
    سلام و سپاس. از روایت این آیین زیبا و باشکوه. ????

    اصغر بالغ, [۱۶.۰۳.۲۱ ۱۴:۴۷]
    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و ارادت بانوی محترم
    خانم رحمانی
    سپاسگزارم

    ??????

     [ارسال از Rasoul YF]
    درود و سپاس جناب استاد بالغ بزرگوار
    مگر زیبا تر و رساتر از این هم میشود نوشت و به تصویر کشید !
    دست مریزاد  فرهنگ مرد بناب !
    عالی عالی ??????

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب
    حضرتعالی خود استادید
    حقیر تشویق می فرمایید
    سپاسگزارم
    ??????

     [ارسال از اسماعیل گرامی]
    سلام بر حافظ فرهنگ بناب و آذربایجان
    دستمریزاد
    یادنوستالژی های کودکانه را زنده کردید استاد
    نفستان گرم و دلتان شاد
    بااجازه فوروارد شد کانال بنابیان
    ?

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب استاد مهربان

     حضرتعالی لطف دارید از محضر بزرگان  آموخته ام .
     سپاس
    ????????

     [ارسال از Rasoul YF]
    ارزش خوبی داری مثل گل بهاری
    وقتی که از راه میای  شادی و شور میاری  و…….. ????????????????

     [ارسال از Sina Moshfeghi]
    یاد باد آن روزگاران یاد باد
    این رسمها  “آموزش و پرورش” بودن

     [ارسال از اصغر بالغ]
    درودها
      بله جناب مشفقی “عزیز َ
     یاد باد آن روزگاران یاد باد”
    اما به نظرم  مراسمی که از دست حوادث تاریخ خود را به امروز رسانیده ماندگاریش قطعی است.
    سپاس
    ????????

     [ارسال از Rasoul YF]
    باسلامی دوباره ، جناب بالغ بزرگوار
    جهت یاد آوری و همچنین سوال عرض میکنم   فکر کنم  شکستن قلک های سفالی هم که بچه ها طی یکسال داخل آن را پر از سکه و گاهی هم چند تا اسکناس میکردند  در همین روز انجام میگرفت ( روزچرشنبه بازاری)  و یا روز دیگر ؟ ???

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت جناب آقای یگانه  عزبز
     سئوال خوبیست آنکه حقیر در یاد دارم قلک سفالین را روز چرشنبه می شکستیم و امروز  چیزی بعنوان عیدیانه به خواهر و برادرهای کوچکتر از خودمان خرید می کردیم و همین روز چرشنبه یک قلک نو خریده تا دوباره از عیدیانه هایی که فامیل ها می دادند پر کنیم .
    سپاس ??????

     [ارسال از Esmaeil Mohammadi]
    باید که الان اینچنین مراسماتی خیلی متمدن تر وباشکوه تر ازگذشته ها اجرا میشد وابعادهای زیبای دیگری داشت یعنی تاریخ ،موسیقی،تجارت، وغیره …ولی هزاران افسوس بر این ملت وحکومت وسرزمین

    سلام و سپاس جناب محمدی بزرگوار
    بسی جای تاسّف که شادی ها را نمی تابند
    ??????

     [ارسال از بشیر پور]
    جناب آقای بالغ واقعا دستتان درد نکنه
    نسل جدیدزحمات حضرتعالی رافراموش
    نخواهند کرد

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب دارم جناب آقای بشیر پور
    متشکر و ممنونم از نگاه زیبایتان به نوشته حقیر
    سپاس???????

     [ارسال از خسروشاهی شانلی بناب]
    باسلام و احترام خدمت استادم جناب آقای بالغ،
    با تشکر و قدردانی از زحمات حضرتعالی، در نگارش های زیبا و دلنشین و رسومات شهرعزیزم بناب
    ⚘???⚘

     [ارسال از اصغر بالغ]
    ممونم حاج جان
    درس آموخته  کلاس حضرتعالی هستم
    بزرگوار، از مهرتان سپاسگزارم
    درودها
     ????????

     [ارسال از عبدالله مرغوب]
    بادرودفراوان برشماوتشکر ازیادآوری مراسم زیبای آن دوران که بانثری ساده وزیبا به تصویرکشیده اید جناب بالغ گرامی وباسلام به دوستان وهمشهریان عزیزم،ضمن عرض تبریک پیشاپیش سال نو مابچه های گوچه جارچیلار مراسم خاصی داشتیم بدین شکل که عصرچرشنبه میرفتیم طرف پل(پل جلومسجدشیخ)گردو را ازوسط می شکوندیم وتوش پنبه میگذاشتیم وکمی هم نفت می ریختیم وآتش میزدیم ومی انداختیم تو رودخانه ویک منظره بدیعی بوجود می آمد یعنی این گردوهای روشن پشت سرهم در رودخانه جاری باجریان آب به پیش میرفت وتماشاگران رادرجای خودمیخکوب میکرد وبچه ها چندساعتی بدینگونه سرگرم می شدندوشادی میکردند.

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب حاج آقا
    ممنون سپاسگزارم از محبت و مرحمت جنابعالی.
    که بموقع یاد آوری فرمودید، برادر من هم شنیده ام که در آن محلات اینگونه که می فرمایید،  به زیبایی اجرا می کردند.
    مشابه این مراسم را حقیر در فیلم های هندی دیده ام، که در پیاله هایی آتش روشن می کردند و به جریان رودخانه می سپردند.
    سپاس ??????

     [ارسال از Esmaeil Mohammadi]
    ????????استاد عزیز ازشما بسیار سپاس گذارم که با نگارشهایتان  مارا به دنیای علم هنر وخرد وحکمت و فلسفه وتاریخ میبرید ودلهای ما را شاد میکنید به راستی که خوبان عالم زندگی بخشند سلامت و شادو سربلند باشید

     [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و ارادت عزیز و بزرگوار
    جناب آقای محمدی
     از نگاه زیبایتان به نوشته حقیر،  متشکر و ممنونم
    ازاینکه به حقیر لطف و محبت دارید نهایت تشکر را دارم
    درودها ?????
    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت حاج جان
    عید نوروز را به محضر آن بزرگوار، عزیز دل از صمیم قلب تبریک عرض می گویم
    درودها
    ??????????

    [ارسال از خسروشاهی شانلی بناب]
    سلام واحترام ،خدمت عزیزم
    جناب استادبالغ
    از محبت ازبزرگواریتان ممنونم،
    ارزوی سلامتی و تندرستی برای شما خانواده محترمتان دارم