نمایش نوار ابزار

چَرشنبه سوری در بناب: خانه تکانی و خونچه (قسمت ۵ و ۶ )

تمیز کردن جارو ها برای خانه تکانی

✳️ – چَرشنبه سوری در بناب.  خانه تکانی. قسمت  ۵

?? – 《… چند روز مانده به عید، نظافت و خانه تکانی توسط بانوان انجام می گیرد. کار سختی است.
بانوان کار نظافت و خانه تکانی را زیر نظر مادر انجام میدهند، تا دختران کسب تجربه کنند.
اصولاً نظافت با خانه تکانی تفاوت هایی دارد، نظافت غبار روبی و یا اصلاح بدنه ی اشیاء و اجسام خانه است. امّا خانه تکانی جارو کشی اساسی، شست و شوی، جابجایی و تغییر و تحوّل بنیادین درخانه است.
مشکل اساسی آن روز کودکان نداشتن کرسی گرمی بود که به بهانه درس خواندن تا خرخره زیر لحاف کرسی می رفتیم و بعضاً روی کتاب می خوابیدیم. کرسی لذّتی بیاد ماندنی دارد، خصوصا زمانی که بارش برف را از پشت شیشه های برفک گرفته پنجره اتاق، با ناخن می خراشیدیم و تماشا می کردیم، بااختلاف دمایی بیش از ۴۰ درجه. چقدر احساس پیروزی می کردیم از اینکه سردی زمستان را به گرمی آتش زیر خاکستر کرسی، شکسته و به تمسخرگرفته ایم.
? – کودک بودیم و درک درستی از تغییر و تحوّل نداشتیم. نمی دانستیم که این تغییر و تحوّل رو به جلو است و نیاز زمان. در پس این تحوّلات، دنیایی از آسایش، آرامش و زیبایی بهار نهفته است. به نظر حقیر، روند درک و فهم عمومی مردم جهان، رو به جلو است، دنده عقب ندارد، تُند و کُند می رود، امّا عقب عقب نمی گردد. خانه تکانی یک قدم به جلو است، مردم در گذر زمان آلودگی ها را می شویند و به دور می ریزند و همراه بهار می شوند.
?- تقریبا بعد از اتمام کارِ خانه تکانی، اجازه داشتیم دوباره به گرمی زیر کرسی، بدن سرما گرفته ما گرم شود. کرسی گرم و تمیز، با اتاق آراسته به چیدمان جدید، خاطراتش هنوز ماندگار است. آرایش “تاقچه” ها و “رف” اتاق ها، با تاقچه پوش های گلدار، مزیّن به آینه و انواع چراغ نفتی قدیمی. کاسه و بشقاب های گلدار به یادگار مانده از صنایع دستی بزرگانمان، پرده ی پنجره های گلکاری شده با سوزن دوزی های هنرمندانه دختران خانه، همه چیز و همه جای خانه شسته و جارو کشیده شده، لباس ها نو، هفت سین عید آراسته در گوشه ای از اتاق، انواع سبزی گندم، جو و عدس سر سفره هفت سین. از همه جا بوی عطر بهار می آمد و خبر از عید نوروز بود. تمام کارهای این تغییر و خانه تکانی، با دستان بانوان هنرمند، به زیبایی خودشان می آراستند.
?- به نظر نگارنده، بعد از تهاجم بی امان فرهنگی، اقتصادی ( غارت و بستن جزیه)، سیاسی(اشغال)، توسط بیگانگان. سرزمین ایران صحنه های جنگ و مقاومت گردید. مردان جنگاور، دلاوران جبهه مقاومت به لحاظ حفظ حرمت بانوان، آنان را از صحنه جنگ ها دور نگه داشته و مدیریت کشور را به دست گرفتند. این اقدام، در طولانی مدت دست بانوان را از کارهای اجرایی کشور کوتاه کرد. بعد از تسلط بیگانگان بر اوضاع سیاسی کشور، با دیدگاه تنگ نطرانه ای که مهاجمین نسبت به بانوان داشتند. در اوّلین اقدام بانوان را به مدیریّت کشور راه ندادند، آنان را از فعالیّت های اجتماعی، اقتصادی، اجرایی دور و خانه نشین کردند، در کنج خانه ها نشانده و به حرمسراها کشاندند. حتی شنیده شدن صدایشان و دیده شدن روی و مویشان گناه بزرگی شمرده شد. بانوانی که به شهادت تاریخ ایران باستان در مصدر بعضی از امور اجرایی کشور بودند.
متأسفانه این بازدارندگی از دیده شدن فرهنگ غنی ایرانیان، توسط عوامل فرهنگی داخلی، روز و شب در مجالس عمومی تبلیغ و نشر و پخش گردید. اینسان مراسم و سنن ایرانی، در اثر تهدید و ترس تعطیل گردید، آلودگی ها فراگیر شد و همه ی اندام جامعه را فرا گرفت. بانوان برای کاستن از این ناهنجاری ها، تا می توانستند، فرهنگ زیبای خانه تکانی و مراسم عید نوروز باستان را در خانه و خانواده های خود حفظ کردند و این چنین ماندگار ماند. ??
?- چه مبارک انقلابی. بعد از انقلاب، این حربه و دست آویز (غیر اسلامی بودن مدارس) از دست مبلغان متعصّب داخلی گرفته شد. و…
۱ /۱۴۰۰ (ادامه دارد )

 

 

?- چَرشنبه سوری در بناب. (قسمت ششم)

خانه تکانی و “خونچه و خلعت”
?- فاصله زمستان تا بهار، یک تحوّل است. مثل تحوّل انسان به انسانیّت. آب شدن ذهن های منجمد در بهاری شدنِ اندیشه هاست.
بعد از انقلاب در یک تغییر و تحوّل بزرگ، این حربه و دست آویز (غیر اسلامی بودن مدارس) از دست مبلغان متعصّب داخلی گرفته شد. بانوان با استفاده از تجربه ی سال ها “خانه تکانی” از فرصت به دست آمده استفاده کرده، خانه تکانی را از احیای حقوق و جایگاهشان در جامعه آغازیدند. در این راستا برای بالا بردن سطح آگاهی ها، توانستند بیشترین صندلی های مدارس و دانشگاها را از آن خود کنند. در برنامه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بی توقّع، حضور فعّال داشته، از خود شایستگی نشان دادند. خارج از کُند و تُند روی ها، خانه تکانی در خانه ایران به دست بانوان فهیم در حال شکل گرفتن است. اعمال محدودیت های حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و جنسیّتی نتوانست مانعی در سر راهِ بهره جستن، استیفای حقوق بانوان، که نصف جمعیّت جامعه را تشکیل می دهند، ایجاد کند. و به عقب باز گرداند. در این راه با صبوری و سختی، از راه های قانونی برای برداشتن موانع راه. توانمند و توانا، از حقوق خودشان دفاع می‌کنند.
از طرفی با توجه به عملکرد منفی مدیران مرد، ناتوان از اداره امور کشور، اختلاس های کلان و دزدی از بیت المال، باعث سلب اعتماد مردم از مدیران اجرایی کشور شده است. به نظر می رسد تغییر و تحولات آینده ایران بیشتر توسط زنان دانا و آگاه رقم خواهد خورد.
یک درودی هم باید به مردان پیشین تاریخ فرستاد، که فرصت آزادی بانوان، حق رای و انتخاب، نشستن در سر کلاس های درس، ایجاد شغل و بعضی از حقوق مدنی را بر این قشر رنجدیده فراهم کردند.?

??? – “خونچه و خلعت”
?- خونچه = خوانچه = خوان + چه = خوان کوچک. عبارت بود از یک مجمعه مسین، که در داخل آن از خوردنی های ساده (آجیل، کشمش، لب لبی، نخود تاب خورده، بادام، سنجد، گل مویز، رنگین شیرینی، حلوا محلی، و…).
? قبل از ظهر مرد خانه آنچه نیاز خونچه بود به سفارش بانوی خانه از “چرشنبه بازار” خریداری و در اختیار بانوان مسئول تزیین و تهیه خوانچه می گذارند تا برای دخترانشان که ازدواج کرده، و به خانه بخت رفته اند بفرستن. به همراه خلعتی از پارچه، ظروف مسین، طلاجات و آنچه نیاز دخترانشان بوده و قبلاً با مادر هماهنگی به عمل آمده، خریده می شود.
برای اینکه زیبایی خونچه حفظ شود، و از خوردنی ها ر بین راه چیزی دیده نشود، روی آن یک پارچه سفید گلدوزی شده و یا ترمه، می کشیدند و آن را به سر نوجوانان می گذاشتند تا به خانه دختر خانواده تحویل دهند.
? – بعضی خانواده ها که توان مالی بیشتری داشتند به دخترانشان سه تا پنج خونچه می فرستادند، خصوصاً، برای دخترانی که اوّلین چرشنبه اش بود، بانوان محلّه بعد از ظهر دم درِ خانه ها جمع می شدند و خونچه ها را نگاه می کردند. بعضاً صاحب خونچه از نزدیکان و خویشان دعوت می کرد که بیایند به خونچه های عروس نگاه کنند. صحنه های زیبایی در محلّات و خانواده ها آفریده می شد. خونچه، بیشتر می توانست به تحکیم محبت و صمیمیّت دو خانواده تازه فامیل شده به انجامد. از قدیم گفته اند (تکَه محبّت آرترار = دادن یک خوردنی کوچک به طرف مقابل، ابراز محبّت است و محبّت و صمیمیّت را بیشتر می کند). و هم پیامی بود به دختری که تازه از جمع خانواده اش جدا شده و به امید زندگی به خانوده ی دیگری رفته، یعنی تو از مایی و ما تو را دوست داریم، با این کار نگرانی های احتمالی را از او می گرفتند.
امّا انگار قراره در کنار هر زیبایی یک زشتی و آفتی هم رشد کند. زشتی اینگونه خونچه فرستادن، چشم هم چشمی و “دُمَل” فخر فروشی بعضی از خانواده های کم ظرفیت بود که بنوعی می خواستند دیده شوند و دارایی خود را به رخ دیگران بکشند. شاید هم به همین دلایل و زشت کاری ها، این سنت های خوب برچیده شدند. بی شکّ در اجرای هر برنامه شاد عمومی که باعث رنجش عده ای دیگر شود، ماندگار نمی ماند و میراست.
در کنار این آفت بزرگ، بودند و هستن انسان های والا و “دارا”، که با قلبی روشن، مملو از عشق و مهربانی، به انسان ها و خانواده های چشم به راه. مخفیانه، پول، وسایل و خلعت می دادند، خونچه چند خانواده محروم از دارایی را تهیه و در اختیار خانواده آنان می گذاشتند، تا برای دخترانشان خونچه بفرستن و چشم به راه نمانند.??
?- سپاس از خوانش این نگارش ( ادامه دارد )

 

علی اصغر بالغ بازنشسته میراث فرهنگی بناب ۱۵/ ۱ / ۱۴۰۰

???????

 

 

دیدگاه ها
  • adminn پاسخ به دیدگاه

    [ارسال از بهزاد نبی قدیم]
    با سلام باز هم مثل همیشه زیبا و آموزنده بود ممنونم??

    سلام و عرض ارادت بهزادجان
    از محبت و مهربانیتان سپاسگزارم
    ??????

    [ارسال از Ozra Rahmani]
    سلام و عرض ادب. روایت بی نظیر و هرمونتیکی که معنای همه زاویه های این آیین دوست داشتنی را به فهم می آورد ??
    مانا باشید. ????????

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت
    سپاس
    ????????

    [ارسال از Esmaeil Mohammadi]
    بسیار زیبا ودقیق مثل همیشه ????????❤️❤️❤️❤️

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ادب جناب محمدی عزیز
    ممنون و متشکر
    ??????