نمایش نوار ابزار

میراث فرهنگی “تجربه تاریخ

میراث فرهنگی “تجربه تاریخ” 

?- عکس فوق یکی از ۱۴ مجسمه طبقه زیر زمین موزه آذربایجان شرقی، کار استاد احد حسینی است. البته اخیراً جمع شده و به مقبره الشعرا انتقال داده می شود. حقیر در سال های ۶۱ و ۶۲   راهنمای این موزه بودم، به هنگام نصب این مجسمه ها افتخار حضور داشتم.  با مفاهیم این آثار مختصر آشنایی دارم.

عزیزانی که تا حال از این مجموعه هنری زیبا، بازدیده نفرموده اند، احتمالا در تعطیلات عید نوروز درِ نمایشگاه را به روی علاقمندان بگشایند.

?- مجسمه فوق نمادِ پیرمردی است اندیشمند، دنیا دیده و صاحب تجربه. نگاهی می اندازد به آینده ساکنان کره زمین، پشت این نگاه، گنجینه بزرگی از اطلاعات علمی و اندوخته های تجربی این نگرشی عالمانه و آگاهانه را پشتیبانی می کند.  پیر جهان دیده نظری افکنده به حرکت مردم جهان امروز.  تا خیر و شرّ، خوب و بد این روند چرخشی را بسنجد و از آن چراغی روشن کند برای راه های کور و تاریک مردم. و عصایی سازد، برای دست رهروان راه  آینده انسان ها.

?- میراث فرهنگی اندوخته ای از نگاه و نگرشِ های فکری اندیشمندان، صاحب نظران، آزمودگانِ وقایع زندگی اجتماعی است، برای برداشت نسل های بعد از خود از این مخزن مغزِ تجربی.

 ?- نظریّه پردازانی که،  نتیجه کار را قبل از هر اقدام با استفاده از “تجربیات” و “مشاهدات” خود، تا حدودی پیش بینی می کنند. در واقع، کلیدی از واژه ها، برای باز کردن درهای بسته ساخته اند و نوری برای دالان های تاریک زندگی می تابانند.

?- میراث فرهنگی پس انداز بی پایانیست از مشاوران رایگان، و سرمایه های فکری پدران ما. تجربیات محلی و بومی، نه وارداتی.

 ? – میراث فرهنگی: چکیده و عصاره ی علمی و تجربی بزرگان قوم، بعنوان یک ارزش تجربی برای فرزندان خویش است.

? – میراث فرهنگی یعنی آنکه پدران ما در طول هزاران سال به بهای گذر عمر و ضرر جانی و مالی مشاهده و آزموده اند. آن را برای ما به ارث گذاشته اند. تا نسل امروز دیگر باره آزموده را نیازمآیند.

? – میراث فرهنگی: حافظه تاریخی ماست. اگر حافظه را از اذهان پاک کنند انسان ها،  راه رفتن، قدرت بیان و گفتگو را از دست می دهند.

?- میراث فرهنگی: راهنمای آگاه و آشنای راهست

? – به افشرده محتوای این ضرب المثل توجه کنیم، که چگونه “تجربه”،  به زیبایی انسان ها را ارزش گزاری می کند.

( آرنین اَلَه دوشَنین اُور نا داللار = هر خرسی که به دست شعبده بازان بیافتد، به قصد بهره کشی به “بازی” می گیرند.

    اغراق نیست اگر بگویم حداقل ۵۰۰ سال عمر مطالعات میدانی از حرکت ها و تجربه اندوزی تدریجی  انسان ها، در ساخت بنای بزرگ این جمله ی زیبا، بکار گرفته شده است.

?- می توان کتابی در موضوعات، مختلفِ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای این ضرب المثل نوشت. و ببین چگونه و با چه مهارت بیان،  با یک جمله از ضرب المثل دیگر، عمر باد رفته از این باخت را جمع بندی می کند. ( ایندی آت آشیقووی جِئت حسابووی = قاپَ هایت را بیانداز و حساب گذران برد و باخت عمرت را بنگر)، کمی به خودت بیا و چگونگی گذران عمرت را حساب کن.

*- می گوید، ببین عمر باخته ای؟، یا عمری یافته ای؟. چقدر مثل میمون به بازی گرفته اند؟. یا به زیبایی انسانیّت زیسته ای؟.

? – پدرانمان به تجربه آموخته اند:  از زمین خوردن ها، راه رفتن را.

 از شکست ها، ایستادن را.

 از نیاز ها، بی نیازی را.

 از نادرستی، درستی را.

از زشتی ها، زیبایی را.

از نا مهربانی ها، مهربانی را. و هزاران شناخت خوب و بد زندگی را. باید کارهایمان را به “پس اندازِ فکری” بزرگان و پدرانمان “محک” زنیم.

? – خدا نکند ما آخرین نسلی باشیم که  به تجربیات  پدران، مادران و بزرگان قوم ارزش می گذاریم و بهره می جوییم.

علی اصغر بالغ

بازنشسته میراث فرهنگی بناب

????????

دیدگاه ها