نمایش نوار ابزار

🌻 – بناب بعد از انقلاب در مسیر توسعه مسجد جامع تاریخی مهرآباد: (ق – دهم)

🌻 – بناب بعد از انقلاب در مسیر توسعهT میدان و مسجد جامع تاریخی مهرآباد: (ق – دهم)

👈- 《…معاملات آن دوره ها نیز حکایتی داشت. هماهنگ با زیبایی های اندام شهر بود.
👈- فروشندگانی در وسط میدان، زیر سایه همان درخت نارون، با “قره قُوون” های محلّی بی کود و سمّ شیمیایی، بسیار شیرین، خیار مخصوص بناب با عطر و طعم بیاد ماندنی، سیب آبدار “قره یاپراق”، بی بزک، بدون بسته بندی های فریبنده امروزی. انصاف در قیمت، عدالت در وزن، نقد یا نسیه. با برش های نمونه ی رایگان برای پسند مشتری. گاهاً پاک کردن دفتر نیسه فقرا.خصوصاً در این میدان مشهود بود.
💐 – از طرفی نگاه عواطف انسانی میوه فروش به طرف کودکانی بی پولی بود که بعد از خستگی از بازی، “چانه “در میان دو دستش در کنار میوه ها، “چمباتمه” زده. حواس میوه فروش جمع بود که مبادا دچار غفلت ازنگاه معصومانه کودکان شود. به وقتش یک قاچ می برید و به بچه ها می داد. جیبشان خالی بود امّا دلشان پُر از سرمایه ی بی پایان مهربانی، مثل این درخت نارون سایه داشتند و ریشه در غنای فرهنگ ایران. 👏
🌹 – انسان های خدا گونه، صبح قبل از اذان صبح، وارد گرمابه می شدند برای طهارت جسم. بعد وارد خانه خدا می شدند که به هنر ایرانی مزیّن شده، تا طهارت نفس را بجای آورند.👏
🔸- کاروان ها وقتی وارد چنین شهر منظم از هر جهت می شدن، فرهنگ این دیار تاثیر تجاری خود را بر داد و ستد می گذاشت و توجّه تجّار را به خود جلب می کرد.
می توان گفت، توسعه در تمام ابعادش جریان داشت، این توسعه حاصل موقعیّت جغرافیایی شهر، مدیریّت درست به دست مدیران توانمند، زنان و مردانی پُرتلاش، بوجود آمده بود.
🌹- برای اثبات ادعا، آیا سندی و شاهدی معتبرتر از این مجموعه زیبای میدان عالی قاپو و میدان مهرآباد و بازارهای سرپوشیده منظم می توان آورد.؟؟
هنوز شاهدان زیادی در بناب می توان یافت که به وضع توصیفی بالا شهادت می دهند.
👈 – وقتی وارد شهری می شویم انظباط و معماری داخل شهر گویای همه چیز است.و…. ( ادامه دارد)

علی اصغر بالغ
بازنشسته میراث فرهنگی بناب
🌲🌾🌸🙏🙏🌸🌾🌲

دیدگاه ها
  • adminn پاسخ به دیدگاه

    [ارسال از محمدحسن کارگرماهر]
    با سلام وعرض ادب خدمت دوست عزیزم جناب اقای بالغ این نوشته ها ویادداشت های شما درمورد بناب که می دانم برای هرتک تک کلمه ها وجملاتش ساعت ها وقت گذاشته اید هم خاطرات دوران کودکی وجوانی مان را توبناب برایمان زنده می کند هم مارا به اون دوران شهر وزادگاهمان برده وخاطرات اون روزهای میدان جلوی مسجد مهراباد ودست فروش های میدان را برایمان مجسم می کند امیدوارم همیشه تندرست وپایدار باشید

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت دکترجان

    درسته جناب دکتر چه خاطرات شیرینی از آن دوران کودکی داشته و داریم
    دکترجان هنوز هم با نگاه به فیلم های بایگانی ذهنم، از خاطرات گذشته لذت می برم.
    کاش می شد یک روز کودک می شدیم
    از حسن توجهتان سپاسگزارم جناب دکتر
    زنده باشی 💐🌾🍀🙏🍀🌾💐

    [ارسال از محسن طاهریان]
    نوشته های جناب مهندس واقعا زیبا هستند 💙💙💙💙

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلتام و سپاس
    ممنون و متشکرم از حسن نگاهتان
    درودها
    🌺☘️🌹🙏🌹☘️🌺

    [ارسال از P T]
    یاشاسین آقا بالغ، چوخ ساغول استاد❤️

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و سپاس
    ممنون از حسن توجهتان
    🌹🙏🙏🌹

    [ارسال از عبدالله مرغوب]
    باسلام دوست عزیزم جناب آقای بالغ عزیز این دست نوشته شما مثل همیشه لذتبخش ویادآور ایام کودکی ونوجوانی وجوانی همه ماهاهست وچون ازدل برآید لاجرم بردلهامی نشیند دست مریزاد. خاطره ای از نیک مردی بنام عمومشهدمحمد(مششمدعمی)دارم.شایدکلاس چهارم ابتدایی بودم که تعطیلات تابستان جهت رفع بیکاری به مغازه پسرعمویم حاج بلال مرغوب درنبش کاروانسرای حاج علی(خیابان میانداب)میرفتم مششمدعمی آیران فروش بود(دوغ فروش)هرروز ازمسیر مغازه ردمی شدوماصدای بوزلو آیران را می شنیدیم وآن خدابیامرز اصلانگاه نمیکردکه ماپول داریم یانه به تمام بجه هاییکه درآن حوالی بودندیک ملاغه ازان دوغ خنک هدیه میداد.خدایش بیامرزد روحش شاد ویادش همیشه برای من گرامی است،باتشکرمجددازشما استادعزیز

    [ارسال از اصغر بالغ]
    سلام و عرض ارادت
    دوست بسیار بزرگوارم، از توجه و خوانش مطالب سپاسگزارم
    بله درسته برادر، انسان هایی بودند که در نهایت نداری، دل دریا و به کودکان توجه خاصّی داشتند، مهربان بودند.
    روزگاری بود دلچسب ، هنوز هم به خاطرات آن روزها دلخوشیم درودها
    💐🍃☘️🙏🙏☘️🍃💐

    [ارسال از محمدحسن کارگرماهر]
    این ادم ها دقیقا مصداق این بودند که می گویند برای بخشیدن پول زیاد وجیب پر نمی خواهد بلکه برای بخشیدن دل بزرگ می خواهد